پروژه نابجايي مجموعه است از آگهيهاي مطبوعاتي و پوسترهايي که در سال 2003 در نشريات و محلههاي ايرانينشين لسآنجلس تکثير و توزيع شد که نمايش عمومي آن در ايران تا به امروز به تعويق افتاده است.
کاراکتر سليمان اردوبادي الزاماً يک ايراني نيست بلکه بيشتر ميانگين و سمبل مهاجرين نسل اول کمتجربه و غريبي است که با کولهباري از خرده قابليتهاي زندگي سابق خود، قصد کسب جايگاه، مقام و منزلت در جامعه ميزبان را دارند. سيمون نماد و نتيجهي جابجايي است که منجر به نابجايي شده.
سليمان اردوبادي وجود خارجي ندارد… ولي:
بچه تهران است
سيوخردهاي ساله
در شعبهي بانک مسکن کار ميکرده
فوق ديپلم اقتصاد گرفته
هنوز مجرد است و به دنبال زنگرفتن
هميشه عشق زندگي در آمريکا را داشته ولي به سوئد و نروژ هم راضي بوده
زباني جز فارسي صحبت نميکند و انگليسي را به زور آموزشگاه و کتاب و نوار و فيلمهاي زبان اصلي ياد گرفته
تخصص خاصي ندارد ولي اموراتش را ميگذراند و کار راهبيانداز است
نه با «اينا» است و نه با کس و گروه ديگري
چندين بار براي مهاجرت به « جايي» اقدام کرده بوده
نامش در قرعهکشي گرينکارت از کلاه بيرون آمد و کارش درست شده
در آمريکا هيچکس را نميشناسد
دستخالي و بيپول آمده و مجبور است همه چيز را از صفر شروع کند
پلهاي پشت سرش را خراب کرده و راه برگشتي ندارد
دليل موجهي براي بازگشت به زادگاهش ندارد
جامعهي ايرانيان لسآنجلس الگو و سکوي پرش او است
تنها است