;
از کودکیم چیز زیادى به یاد ندارم. با این وجود خوب یادم هست صف هاى طویل مردم را، استوانه هاى فلزى در دست.
آن روزها درک درستى از این ماجرا نداشتم اما با خود مى گفتم هر چه که هست حتماً از نان با ارزش تر است که صفى طولانى تر از صف نانوایى دارد.
بزرگتر که شدم عمیقاً پى بردم که زندگى من و اطرافیانم در رابطه اى مستقیم با همین ماده ى عجیب، دائماً دستخوش تغییر است . سى سال از آن ماجرا مى گذرد و زندگى من همچنان به واسطه ى شغلى مرتبط و نه دلخواه، در نفت غوطه ور است.
وحید بهری