;
بعد از پایان جنگ فروش فضاهای عمومیِ شهر به اصلیترین منبع درآمد مدیران شهری تبدیل شد. وضع قوانین و محدودیتهای ساختوساز نه با هدف حفظ محیطزیست، میراث فرهنگی، معماری شهری، گسترش فضاهای سبز یا ورزشی، بلکه با هدف افزایش قیمتهای فروش و کسب درآمد بیشتر تنظیم شد.
در طی 40 سال گذشته چهرهی تهران دو بار عوض شده است و حجم ساختوسازی که از سال 1386 تا 1393 در تهران انجام شده معادل کلّ ساختوسازیست که بهطور منطقی میبایست در طول 20 سال در این شهر انجام میشده است.
تهران کلانشهریست مملو از فضاهای بهیکباره ترکشده که هنوز آثار زندگی در آنها وجود دارد. بخش مرکزیِ شهر تهران، بهمثابه قلب این شهر، از زندگی و سکنه خالی شده؛ گویی شهرِ متروکهای در دل این شهر بزرگ قرار دارد که زنده نیست.
ما خانههای بسیاری را از ساکنینشان خالی میکنیم تا خانهها و پاساژهایی بسازیم که از وجود آدمها خالیست، درها وپنجرههای خانههای رهاشده را محکم میبندیم و افراد بیشماری بیرون از این خانهها بیخانمان میمانند.
حضورِ همزمانِ مالهای بزرگ، برجهای مسکونی و این خانههای خالی از سکنه، که هنوز قابلیت سکونت دارند، تناقضِ هولناکی را در تهران رقم زده است. در واقع ساختمانهای مسکونی جدید برای زندگی ساخته نمیشوند، بلکه بهاینخاطر ساخته میشوند که ساختشان برای سازندهها، صاحبان زمینها و شهرفروشان سود دارد.
مناطق مورد بررسی من مناطق ۶،۷،۱۱ و ۱۲ است که، بر اساس گزارشی، بهدلیل تبدیل مجموعهای از خانهها و اماکن مسکونی به محیطهای تجاری، و تخریب و نوسازی، از ساکنان اولیهی خود خالی شدهاند. مبنای نگاه من در این پروژه ارزشگذاریِ تاریخی و معماری یا نمایشِ صِرفِ جذابیتهای بصری نیست و بافت تاریخی بناها در اولویت قرار ندارد، مسألهی اصلی خالیشدن این بافتها از زندگیست؛ این پروژه بر اتفاقی تأکید دارد که در عرصهی هویّت اجتماعی در حال رخ دادن است.
این رهاشدگیِ ساختمانها نشانهی چیست؟ چه چیز باعث این رهاشدگیست؛ جنگ، قحطی، بیماریِ همهگیر، یا گریز و مهاجرت؟
و در نهایت روزی درآمدهای حاصل از فروش شهر دیگر کفاف هزینههای شهری را نخواهد داد. در آن زمان، که بهنظر خیلی دور نمیرسد، جاذبههای سوداگری در این شهر به پایان خواهد رسی.
سؤال ایناست که در آن زمان از تهران، محیطزیست و امکانات زندگی در آن چه باقی مانده است؟
محل برگزاری - تهران - خیابان فلسطین - کوچه ماه - شماره 38