;
عکاسی برای من شبیه خاطره ای کهنه یا لحظه ای دژاوو مانند است۰عکاسی برای من صرفا تکنیکی محاط در فن و تکنولوژی نیست۰ من آن عنصر رهایی محور عکس را از خلال آنچه می بینم و ثبت می کنم به مدد خاطره های درونی و تجربه زیست روزمره ام ثبت می کنم، تا با کمک این ثبت، میل درونی و دید خود به جهان را برای آنانی که به نظاره عکسهایم می نشینند ملموس کنم۰عکاسی برای من نوعی کشف جهان است ، کشفی همراه با ذوق و میل به آنچه بعضا با دید عادی قابل کشف و تشخیص نیست۰ پرسونای سکون تلاش دارد پنهان ترین حس های انسانی را در شرایط و زمان های گوناگون زیست روزمره انسان ها تصویر کند . تصویری که در هزار توی نمود های خود، یا دیگر ساخته ی زیست اجتماعی مان هر روز با آن مواجهه می شویم۰ اما در نهایت هر آنچه که در پشت این تصویر نهفته است از پس صورت ها و چهره ها عیان می شود۰ عیان شدنی نابهنگام و نامنتظره که در زمان های نامشخص و ناهمگون بیرون می زند تا به مدد آن بتوان خود بودگی را در نسبت با دیگری تجربه کرد۰ نمود درون در لحظه ی سکون برای خودبودگی۰ خودبودگی ای هرچند حقیقی ولی قابل درک از خلال نوعی شهود و درگیری با هر آنچه مانع این خودبودگی است۰ در نهایت اما شهود و تخیل همراه زجر زیستن در کنار چهره هایی که خودشان نیستند همواره همراه با عذاب خواهد بود۰ عذابی دوزخی که همه گان را به بازی می گیرد تا خود بودنشان را فراموش کنند.