کامران کاتوزیان در سال ۱۳۲۰ در تهران به دنیا آمد. او در کارنامه خود کارشناسی هنرهای زیبا (نقاشی و مجسمه سازی) از دانشگاه ویندهام، ورمونت امریکا (۱۳۴۰) را دارد.
برخی از سوابق حرفهای:
- برنده چهارمین بی ینال تهران (1343)
- شرکت در بی ینال پاریس (1344)
- شرکت در بی ینال ونیز (1345)
- شرکت در جشنوارة بین المللی هنر- واشنگتن (1356)
- برگزاری پنج نمایشگاه انفرادی
- مؤسس گالری صبا (1343)، شرکت تبلیغاتی آوانگارد (1350) و شرکت تبلیغاتی کارپی (1365)
- تدریس گرافیک در دانشکده هنرهای تزئینی (1346- 1348) و دانشگاه آزاد (1369- 1371)
کامران کاتوزیان از همان کودکی علاقه خودش را به نقاشی نشان داد، و به تدریج نیز به سرگرمی او بدل شد، و در این کار نسبت به سنی که داشت، مهارت خوبی یافت. سیکل اول دبیرستان را که تمام کرد، پدرش تصمیم گرفت او را برای تحصیل به آمریکا بفرستد. استاد کاتوزیان در این باره میگوید: دو سالی از ورودم به امریکا نگذشته بود که پدرم مرحوم شد. بنابراین، من ماندم و خودم. دوران خیلی سختی بود؛ به این دلیل که فاصلة من با خانواده به قدری زیاد بود که امکان ارتباط و رفت وآمد در آن زمان مقدور نمیشد. تنها وسیله ارتباطی من با خانواده نامه بود که چهار ماه طول میکشید جواب آن برسد. ارتباط تلفنی هم خیلی گران و دشوار بود. برای من که سن کمی داشتم، این ایام خیلی دشوار گذشت.
سپس به توصیه یکی از اساتید، به دانشکدهای در ایالت ورمونت رفت. او میگوید: چرخش دیدگاه من به طرف نقاشی [مدرن] در سال 1962 اتفاق افتاد؛ یعنی زمانی که من ویلیام هانت را- که فکر میکنم یکی از بهترین نقاشان معاصر امریکا است- ملاقات کردم. او به عنوان یک معلم، فلسفة واقعی هنر را به من آموخت و سبب پختگی تفکر من دربارة هنر شد. از نقاشان مورد علاقهام در زمان تحصیل، بیش از همه کلاین (نقاش امریکایی/ 1910- 1962)، که هنوز هم با من است، بود. او که عمری چندان طولانی نداشت، دورة کوتاهی درخشید. نقاشیهایش به قدری قرص و مسلط بود که آدم مقابل کار له میشد. در دوره ای ماجراجویی جکسن پالک (نقاش امریکایی/ 1912- 1956) من را مسحور خودش کرد. همچنین نقاشان دیگری مثل مارک روتکو (نقاش 1903- 1970) و مارک توبی (نقاش امریکایی/ 1890- 1976) که کارهای خیلی درخشانی داشتند. در نیویورک آن سالها، وقتی به گالریها سر میزدی، آثاری را میدیدی، بسیار قرص و بینظیر، و از نقاشانی که اصلاً معروف نبودند. بعد از آن دیگر کارهایی به آن محکمی و درخشندگی ندیدم. بدی نقاشی آبستره این است که خیلی سریع، اول صدها، و بعد هزاران نفر به آن پیوستند و چون چشم مخاطب به این نوع کارها عادت نداشت، بنابراین، در تشخیص هم دچار اشکال میشدند. شارلاتانیسم خیلی سریع در این سبک رخنه کرد، در حالیکه کمتر آدم خُبره ای قادر به تشخیص درستی و نادرستی و اصالت آن بود.
کامران کاتوزیان، برای مدت دو سال به ایران برمیگردد (1342- 1343). برای یافتن کار به اداره فرهنگ وهنر مراجعه میکند و بلافاصله جذب این اداره میشود. در آنجا با چنگیز شهوق و ناصر مفخم آشنایی و دوستی نزدیکی پیدا میکند و بعد از چندی به اتفاق، گالری صبا را در خیابان صبا جنوبی راه میاندازند (1343).
کاتوزیان با ارائة یک نقاشی انتزاعی با عنوان ‘پدرِ پدرم وقتی جوان بود' و یک مجسمة آهنی انتزاعی در چهارمین بی ینال تهران حضور یافت و به اتفاق ژازه طباطبایی به طور مشترک جایزة نخست این بی ینال را کسب کردند (1343).
حضور وی در اداره فرهنگ و هنر چند ماهی بیشتر نپایید، و برای امرار معاش فعالیت در حرفة گرافیک را ترجیح داد. ابتدا با اختصاص اتاقی در گالری صبا کار را شروع کرد.
کامران کاتوزیان در سال 1343 مجدداً به امریکا رفت. یک سال آنجا ماند و سپس به ایران برگشت و نخستین نمایشگاه انفرادی خود را در گالری صبا در حالی برپا کرد که با آغاز سومین سال فعالیت گالری صبا مصادف میشد.
به توصیه و تشویق مهندس سیحون، بدون کنکور در رشتة معماری دانشکده هنرهای زیبا ثبتنام میشود. دو سالی این رشته را ادامه میدهد (1344- 1346)، ولی سرانجام آن را ناتمام رها میکند. در این فاصله یک بار به عنوان نمایندة ایران در بی ینال پاریس (1343) و یک بار نیز در بی ینال ونیز (1345) شرکت میکند. در همین فاصله نیز از سوی گروه صنعتی بهشهر به عنوان مدیر تبلیغات به کار دعوت میشود.
کاتوزیان بعد از مدتی دفتر تبلیغاتی آوانگارد را راه میاندازد.
ظاهراً دلمشغولی نقاشانة کاتوزیان تا پیش از سال 1357 در دو عرصة نقاشی آبستره و نقاشی به صورت ‘پاپ آرت' تداوم مییابد.
رکودی که در سالهای آغازین پس از انقلاب در عرصة گرافیک به وجود آمد، شرکت آوانگارد را به تعطیلی کشاند. بنابراین، کاتوزیان برای سه یا چهار سالی از ایران رفت و بعد، که به ایران بازگشت، به اتفاق خانم رادپی شرکت تبلیغاتی کارپی (ترکیبی از دو اسم کاتوزیان و رادپی) را، راه انداختند (1365- 1375). شرکت کارپی با راه اندازی بنرها و بیلبوردهای تبلیغاتی در سطح تهران، چهرهای تازه به این شهر بخشید. این شکل تبلیغات شهری بسیار مورد استقبال قرار گرفت و خیلی زود شرکت کارپی صاحب دهها بیلبورد در سطح تهران شد. اما سرانجام این شرکت در پی انتشار مقالةای در یکی از روزنامههای کشور تعطیل شد.
فعالیت نقاشانة کاتوزیان در طول دهة 60 به بعد باز هم کمتر از سابق شد. از این به بعد نقاشی به شیوة پاپ آرت را کاملاً کنار گذاشت و صرفاً به نقاشی آبستره پرداخت. نمایشگاهی از آثارش را در سال 1368 در ‘گالری کرته' برپا کرد و نمایشگاه بعدی او با فاصلهای بیست ساله در نگارخانه ماه ومهر برگزار شد.
نقدونظرهای مثبتی که نسبت به نمایشگاه نقاشیهای اخیر او صورت گرفته، حاکی از استمرار ذهنیت خلاق و هنرمندانهای است که زبان تصویر را به خوبی میشناسد و در هر جایگاهی مناسب با آن، از این زبان بی بهره میبرد.
آیدین آغداشلو دربارة آخرین نمایشگاه وی این طور اظهار نظر میکند: وقتی قرار شد آثار تازه کامران کاتوزیان را تماشا کنم، نمیدانستم انتظار دیدن چه نوع مجموعهای را باید داشته باشم و پس از انزوای چندسالة او و دوری سالیان اخیر من از نمایشگاههای نقاشی، ارتباط میان هنرمند و مخاطب چه صورتی خواهد یافت؟ اما وقتی دیدم، آسوده شدم که نقاشیها، در وجهی بسیار جدی و حرفه ای، تداوم معنا و دستاورد گذشتة او را دنبال کرده بودند و آن شدت حرکت قلم مو و رنگ گذاری جسورانه، گیرم کمی ملایمتر، همچنان جاری و باقی و مداوم بود. تعلق و وابستگی قدیمی و همیشگی کامران کاتوزیان به مکتب اکسپرسیونیزم انتزاعی سالهای 50 میلادی نیویورک، که هیچ کاستی نگرفته است، و با گوشه چشمی به کارهای پرتلاطم کلاین یک سره جهان شخصی و خاص خود را دنبال و بنا میکند.
کامران کاتوزیان دربارة فعالیت نقاشانة خود میگوید: به طورکلی، من یک نقاش آبستره کار هستم. اگر در مقطعی پاپ را تجربه کردم، مربوط به دورة جوانی، ماجراجویی و تجربه بود؛ دوره ای شیرین که چندان هم دور از نقاشیهای آبستره نبود. و وقتی که مجدداً به آبستره برگشتم، طبعاً کارهایم پخته تر شده، و فرمالیسم و ترس و واهمه ای (معمولاً فرمالیسم نتیجة ترس و واهمه است) که قبلاً بود، به تدریج ول شد. حالا آزادی کامل را در هنگام کار احساس میکنم و همة آن مسائلی را که قبلاً از نظر تکنیکی باید رعایت میکردم تا کار درست از آب درآید، دیگر ناخودآگاه اتفاق میافتد. قبلاً باید حواسم کاملاً جمع میبود تا کار خوب پیش برود، همة زور تابلو یک طرف نیاید، رابطة رنگها ، فرمها و نورها با یکدیگر درست باشد، ولی الآن آن دقت خودبه خود هست و در کار شکل میگیرد. هر کاری که میکنم، دیگر به نظرم درست میآید و تا جایی آن را ادامه میدهم که کار تمام شود.