;
روزی اگر در جزیره ای ناشناخته گرفتار شوم،من باشم ،یک بطری آب ویک پاروی شکسته ،بی شک آب را جیره بندی نخواهم کرد تا شاید روزی کشتی ای بگذرد و ناجیم باشد،پارو را برمیگزیدم زیرا بیشتر از آنکه اهل منتظر ماندن باشم اهل استمرارم،چرا که معتقد به تکرار برای رفتنم،چراکه بسیار تکرار نموده ام یک فرم،یک حالت در یک حال یا یک وضعیت را.
اگر نگاه هنرمندانه وجود داشته باشد تفاوتش تنها در تکرار متمایز میگردد.
هرچه بیشتر تکرار کردم بیشتر ایمان آوردم که هنر امری ملموس است و از ذهن تا واقعیت مسیر پر اصطکاکی وجود دارد.
نیاز به حرکت،عمل و تکرار دارد که صیاد مروارید بودن حبس نفس میخواهد تا سرحد خفگی که شاید از سر اتفاق مرواریدی صید کنی همسنگ آرزویت .این دیگر اتفاقی است که اتفاقی نیست.
من اعتقاد به این نوع اتفاق دارم.هر کس از اتفاق سهمی دارد که آنرا درون ظرفی به او میدهند و این اختیار را که آنرا چون دانه ای بکارد و از آن دانه گیاهی خواهد رویید که او میخواهد.
در واقع اتفاق، زمینی است که بر آن رها میشوی تا با تاثیری که بر پوسته اش می گذاری ،وسوسه ای را درون کسی تحریک کند تا ردپا در انتها به کجا میرسد.
پس در آن جزیره ی گمگشتگی،هنر ،الواری است برای قایقی ساختن،مکرر پارو کشیدن و رفتن.
من امروز قایقم را به آب انداختم .
مهدی عربی
تابستان ۹۸