;
محدودیت به معنای بازدارندهگی است. به معنی نشد، نمیشود، نخواهدشدهای از پیش تعیین شده. اما در فضایی که تضادها و پارادکسها وجود دارند مفهوم محدودیت تعدیل میشود. هرچند سخت است که تضادها را در یک فضا، مفهوم یا شیء گنجاند. سخت است که سبک و سنگین را، تعادل و عدم تعادل را، سنت و مدرنیته را، روشنایی و تاریکی را، شرقی و غربی را کنار هم قرار داد و نتیجه هنوز هم پایدار باشد، آنجا باشد و شاید هم دلپسند. حداقلاش این است که نتیجه جدید است. تبدیل به روزمره نشده و روزمرهگی را مصرف نکرده است. «نتیجه» مخاطب را قلقلک میدهد، کنجکاو میکند، به فکر فرو میبرد، به شک میاندازد و چهارچوب هایش را تَرَک میدهد. تا بهحال به شدنشان فکر نکرده بود، چه برسد به رویت و استفادهاِشان. ولی در دل و ذهنش نجوایی میشنود که زمزمه می کند: کار نشد ندارد.
بنابراین، بنیان مجموعه را بر قرار دادن علامت سوالی مقابل «نشدنها» نهادیم. طیفی از تضادها را هدف قرار دادیم و تلاش کردیم تا با در کنار هم قرار دادن این اِلمان ها، به خلق اشیای مصرفی که معرف روزمرهگی هستند نزدیک شویم. تا شاید به تضادها دوباره نگاه، به پارادکسها دوباره فکر، محدودیتها تعدیل و زاویه دیدگان قدری دستکاری شوند. شاید.
هدف جز دعوت مخاطب به دنیای متضاد DAEVAS نیست.