;
در مد این هیچستان | که جاری شدی |
خاکت از آب تر میشود | پیکرت را میسازد |
آتش وجودت را میسوزاند
و ذرات خاکت را باد میبرد |
به لامکان آشیانهاش | در این پهنهی سیال سپید
لختی جانت را نوازش کن | لختی بیاسای |
آوایی تو را آید
روان شو |
نقل دیگری از نور | کلماتت را سبکتر |
در فضای خالی | میان تو و زمین تاب میدهد
میدانی، نمیدانی...
این دور گردون میچرخد و میچرخد |
تا تو رقصکنان | دست راست به آسمان |
و دست دیگر به زمین
عشق را از گنبد آبی وام |
و جوهر جانت را به زمین | باز پس دهی
#کوروش_قاضی_مراد
.