دیوار به اندازه ی تمام میخهایی که پدر کوبیده بود جان داشت.
و رویاها کنار رختهای آویخته با هر عبوری به رقص در می آمدند.
چندتایشان را در باغچه کاشیم.
چندتایشان را در جعبه کنار مدادرنگیها گذاشتیم.
و رنگی تر هایش را مادر برایمان قاب کرد.
دیوار ها سخاوتمند بودند و برای همه ی میخهای دنیا ایستادگی میکردند.
ما هم هر روز رویاهای بیشتری می آویختیم.
یادم نیست آن عصر هفت سالگی دیوار از هجوم رویاها فروریخت.
مشکلی به وجود آمده است
اثر از آرشیو شما حذف شد
اثر به آرشیو شما اضافه شد
هنرمند از آرشیو شما حذف شد
هنرمند به آرشیو شما اضافه شد
گالری از آرشیو شما حذف شد
گالری به آرشیو شما اضافه شد
نمایشگاه از آرشیو شما حذف شد
نمایشگاه به آرشیو شما اضافه شد