;
غِراره یا به تلفظ سیستانی غَرانه وام واژهای است که از زبان آرامی به عربی و سپس به فارسی راه یافته. غراره در متون کهن به جوال و چنته ای اشاره دارد که با غِرار میدوزند.
اصطلاح بیغِراری ترکیبی کنایی است که معنایش در بازگشایی مفهوم بیقراری و در فهم مفهوم ورزی آثارم آشکار میشود.
به باورم، هستی چون رشتهای است نا گسسته از لحظه ها که از پیش جسمم، از پیش وجودم، گذر می کند. هر لحظه همچون غراری بر آرام جان و تاریخم فرو میرود و بیقرارترم میسازد. هرچه من بیقرارتر، شورم برای قرار فزونتر. هر روز، داستانم غرار است و عطش قرار: آفتاب که بر یوم طالع شد، جهان برون هم غرار از پی غرار، حلقه از پی حلقه، سر گذشتم ترتیب میبیند، درست چون حلقههای سن درخت.