;
در نقاشیهای داوود زندیان هر خاطرهای همچون یک مقبره عمل میکند. در هر مقبره انبوهی از تصاویر در هم تنیدهاند. این تصاویر با بازگشت به گذشته و ستایش قطعاتی از آن پذیرش مرگ، فقدان و «زمان ازدسترفته» را به تعویق میاندازند. گذشته همچون یک کل منسجم نمودار نمیشود، بلکه در قطعات، گسستها و اشیاء خودش را آشکار میسازد. گذشته همچون روحی سرگردان نیست که گاهی در اینجا یا آنجا باشد؛ گذشته بخشی از حافظهی اشیاء است. اهمیت اشیاء در نقاشیهای زندیان به خاطر همین تاکید بر گذشته است. اشیاء تجسم روح گذشته و بخشی از آن هستند. آنها کارکردی دوگانه دارند: از طرفی زنده بودن گذشته را تضمین میکنند و از طرف دیگر شاهدی برای از میان رفتن و مرگ مضاعف گذشتهاند. کیفیت نوستالژیک اشیاء به این سویهی دوگانهی آنها اشاره دارد. زندیان در بسیاری از آثارش با توسل به نوستالژی و ترسیم امور متعلق به گذشته، خودش را به ظاهر از بار خاطراتش خلاص میکند و برای این خلاصی از مؤلفههای تکرار شونده نظیر دوربین بهره میگیرد تا نشان دهد که همان مؤلفههای قبلی همواره در صورتهای جدیدی تکرار میشوند. اساسا این میل به یادآوری پاسخی به بخشی از اضطرابهای وجودی است و نقشی پالایشگر دارد. این شگرد غالب در آثار زندیان با کتابخانههای او دستخوش تغییر میشود و در آنها با رهیافت دیگری از جانب نقاش مواجهیم. او با بازنمایی کتابها و کتابخانهها، برخلاف نقاشیهای قبلیاش به دنبال برونریزی خاطرات نیست، بلکه در آنها درصدد پنهان ساختن گذشته است. بهتر است بگوییم که آنها را در این کتابها مدفون میسازد. کتابخانهها دفتر خاطرات نقاش هستند که گذشته را از خواننده یا بیننده پنهان کرده است.
امیر نصری