;
عشق یکی از موضوعات اصلی کارهای من است و از سالها پیش درباره عشاق فکر میکردم، عاشقانی خارج از داستانهای اسطورهای و مشهور. در این سالها، در میان تلی از خاک، در میان آتش، در فاصلهای میان زمین و آسمان، انسانهایی بودهاند که بی هیچ نشانی از میان ما رفتهاند. مسئله برای من به سادگی افتادن و ایستادن است، چیدمان عمودی اشیاء و هر آن چیز که اینجا یافتهام، دوباره برپا داشتن زندگی است، همانقدر که سکوت آن یادآور مرگ است.
آن چیز که در دوباره ایستادن پدیدار میشود، برای من تداعی کننده سر از خاک برآوردن دوبارهای است که در دل طبیعت یافتهام. مانند زیست آرام و با شکوه گیاهی کوچک، که در دل یک زمینه سوخته سر برآورده است. جنب سینا اطهر، برای من یک سوگواری نیست، یادمان عشقی است زنده و تپنده در میان خاک و سردی دیوارهای یک مکان نامشخص.