;
سفر، فقط جابجایی فیزیکی از یک نقطه به نقطه دیگر نیست؛ گذری زمانی است که در سکون و سکوت نیز رخ میدهد. سیری در خود، از خود، با خود و به خود. چونان دانههای انگور که از درخت به چرخشت میروند، فشرده میشوند، در خود میمانند و دگرگون میشوند.
سفر از «تن» شروع میشود، با «جان» ادامه مییابد، به شوق دیدن به «خروج» میانجامد، به تمنای دگرگون شد «هجرت» را پیش مینهد، «گم شدن» در خویش و جهان را میآفریند و در پس آن «یافتن»ای است ملالانگیز.
در نهایت سفر آخر، سفر «مرگ» است. فروتنانه و اندوهناک در برابر آن خموشیم.