;
چرا تهران را دوست دارم
تهران در سرزمینی با چند هزار سال پیشینه تمدنی، به منزله پایتخت دو و نیم سده و به عنوان شهر شش قرن هم قدمت ندارد. در حالیکه پایتخت کشورهای به نسبت جوانتری مثل روسیه یا فرانسه نزدیک به هزار سال قدمت دارند؛ چه رسد به رم و پکن و آتن و غیره.
در همین مدت کوتاه هم غالبا به شکل روستایی رو به رشد بوده که چند عمارت عالی و چند خیابان معمولی در آن ساختهاند تا کسب آبرویی برایش کرده باشند. تحولات دوران جدید و ساخت و سازهای مدرن آن هم چنان آشفته بوده که در مجموع خرمی در آن کیمیا، نظم و انتظام آرزو، هوای پاکیزه غنیمت، خلوت و آرامش محال، مهر و محبت دشواریاب، زیباییشناسی مایل به صفر، هویت و حافظه تاریخی نابود اما تا دلتان بخواهد کمیگرایی، سودازدگی، اختلاف طبقاتی، نوکیسگی، بیادبی، ناهنجاری، آشوب و ... .
در این آشفته بازار چه چیز میتواند موجب شود تا کسی بگوید تهران را دوست دارد؟
به نظرم فقط یک چیز: میل حریصانه تهران به زندگی؛ هرچند در چنبره بحرانی چندوجهی و بزرگ دست و پا میزند اما نه تنها نا امید نشده بلکه زنده و پویا است و آتش اشتیاقش برای تحول از درونش زبانه میکشد. ده سال پیش اگر چنین میگفتیم برای اثبات ادعای محیرالعقول خود نیاز ذکر به صدها دلیل و برهان داشتیم اما امروزه نظری نه الزاما ژرف و موشکافانه کافیست تا رستاخیز شهر خود را به رخ بکشد.
هرچه نباشد در دشتی که تهران بر آن آرمیده سابقه هشت هزار سال تمدن وجود دارد و این نهال نوپا را در واقع باید پاجوش ری به شمار آورد که در گنجینه تمدن بشری، نگینی آبدار و درخشان و کهن به شمار میرود.
تمنای زندگی در تهران، نه تنها آرزوی احیای آن درخت بالنده را در خود نهان دارد بلکه به همراهی همه ایرانیها نیز پشتگرم است. تهران امروز در واقع ایرانی کوچک است که بدون استثنا از هر گوشه و کنار این سرزمین در آن نمایندگانی فعال حضور دارند. هر اتفاقی در ایران، در تهران انعکاس یافته و هر تحولی در تهران، ایران را متحول میسازد. بدین اعتبار خواهشهای تهران یعنی خواهشهای ایران و خوشحالی تهران یعنی حال خوش ایران.
اما باید مراقب بود. زمان موجودی غریب است. هم بستر آفرینش را فراهم میآورد و هم تباه میکند. معمولا جریانهای آفریننده اگر از آگاهی و شعور خلاق خالی باشند یا بشوند، نارسیده مقهور پتیاره وجه تبهکار زمان شده و دورانی پر امید یکسر به فنا میرود.
من تهران را دوست دارم از آن رو که حتی در سیاهترین اوضاع مملو از بداخلاقی و فساد و تحریم و کرونا هم از تمنای عطر و طعم و کیفیت دست نمیکشد و مدام به زندگی چنگ میاندازد.
من تهران را دوست دارم از آن رو که نشان داده شعور دارد، نجیب است، عاشق است، بزرگوار است، و هوشیار.
این تهران فاصله زیادی با یک شهر منظم و پاکیزه و زیبا و آرام و شخیص و متوازن ندارد، و انشاالله دور نیست پدیدار شدن پایتختی برازنده سرزمینی کهن که در جایگاه مولد فرهنگی، در میراث بشریت صاحب نقش همیشگی خود شده و دست به کار آفرینش و مشارکت در پدید آمدن جهانی شایستهتر شود.
سید محمد بهشتی
۵ مهر ۱۳۹۹