;
جامعهشناس شهری "رِی اولدنبرگ" در کتاب "مکانِ خوبِ عالی" ، تجربه زندگی روزانه را در سه سطح مطرح میکند: فضای اول/ سکونت، فضای دوم/کار و فضای سوم/ مکان اجتماعی.تاکید او بر ضرورت تعادل زیست در این سه قلمرو به عنوان یک تجربه مطلوب زیستی است.
تناقض شدید هویتی بین فضاهای سهگانه و بیگانگی با فضای عمومی، اهمیت و جایگاه زندگی در فضای خصوصی یا همان فضای اول (محل سکونت) را در ایران دوچندان کرده است. اکثر تجربههای زندگی در فضای عمومی به درون خانهها کشیده شده و زندگی عمومی و خصوصی در هم تنیده شده است. خانه هویتش را به عنوان مکانی خصوصی برای آرامش و آسایش از دست داده و به ترکیبی ناآشنا از خانه-رستوران، خانه-سینما، خانه-اداره، خانه-استدیو و … تبدیل شده است. خانه همهجاست. هم فضای سکونت است و هم فضای کار. هم فضایی برای تفریح و هم برای تعاملات اجتماعی.
مجموعهی "عدم تشخیص موقعیت" تفسیری از زندگی فردی و اجتماعی من در تهران امروز است. شهری که خیابانها و کوچههایش هر بار موقعیت متفاوتی را به من تحمیل کرده است. خانهی من نیز شبها و روزها مدام در حال تغییر شکل است، تغییری که من از بیرون خانه با خود می آورم. عدم پایداری و تغییر مدام فضاها، هویت خانهام را هر بار نسبت به تجربهی زندگیِ روزانه تغییر میدهد. یک چهاردیواری که تلفیقی از قلمروهای زیستی مختلف است.
تمامی آثار این مجموعه در خانه من عکاسی شده است. در 35 قاب این مجموعه سعی کردم تا چندشکلی خود و بیشکلی خانهام را به نمایش بگذارم. خانهی من قابل تشخیص نیست؛اینجا کجاست؟ خانه ای روشن با نورهای درخشان؟ یا اتاقکی نمور و مه گرفته ؟
رئوف دشتی