;
درخت باژگون در اساطیر درختی ست که ریشههاش در آسمان می روید و نوک و شاخههاش در دل زمین. استحاله ی از پژواک آواهایی که در دل باد ابدی شده اند و اشاره ی به این که «زمین و آسمان نخست سخت به هم نزدیک بودند.»
جهان را از منظر گیاه دیدن در بطن این آثار جا دارد. شکنندگی و گسستگی بخشی از روایت هنرمند است :گیاه بودن وخون و درد وعصب را به تصویر کشیدن و جذب و تحلیل رفتن . تصویر ریشهای که از یک بافت پوستی روییده میشود و خاک که پذیرای تمام پاکی ها و کژی هاست. نهایتا در این پیوستگی بین تمام عناصر جهان، میتوان بی رنج بود و پروای مرگ نداشت.