;
یادداشتها عموماً بد خط هستند. گاهی با عجله ثبت می شوند و گاهی با طمأنینه. جلوهای نمیخواهد داشته باشند و در بطن خود بسیار خصوصی مینمایند. زیبایی خطها متضمن اهمیت درونمایهشان نیست. فضای نوشتهشدن خاصی را نمیطلبند و ضرورتشان فقط و فقط در ثبت شدنشان است. افکار کوچکی هستند که برای راه یافتن به یک کلیت فکری، باید تعداد زیادی از این یادداشتها را دید. حاوی مقداری ذوق و قریحه و میزان زیادی بیتفاوتی نسبت به فهم خود هستند. سیالاند و بعضاً متناقض مینمایند. یادداشتها نه دروازه، بلکه روزنههای کوچکی هستند که نمیتوان از آن عبور کرد، فقط میتوان از آن دریچه، چیزی را دید یا صدایی را شنید. تضمینی برای انتقال مفهومی مشخص را نمیدهند. نه آنقدر شخصی که غیر قابل فهم باشند و نه آنقدر کلی که بیانیهای صادر کنند. افکاری هستند که تا نوشته نشوند ماهیتی ندارند و برای تجسد، باید نگاشته شوند و حین نگاشتن از ایده اولیه خود ناگزیر فاصله میگیرند. پس نگاشتن هم میشود بخشی از فکر کردن. ما با یادداشتها مرزها و محدودیت های فکری خود را نشانهگذاری میکنیم.
چند سالی هست که به این یادداشتها مشغولم. اینها روزنوشت من است. ثبت میکنم تا یادم نرود. بدانم که روزهایم را چطور سپری کردهام. یادم بماند. تا در یاد داشته باشم.
حسین شیراحمدی
زمستان ۹۹