;
«نفر هفتم از شش نفر »درباره موجودی است به نام «آصی»که در نتیجه شناخت و علاقه من از موجودات تلفیقی شکل گرفته است. موجودی به مثابه انسان. از آسمانی بزرگ و دست نیافتنی که از آن همه هست و از آن هیچ کس نیست و عاصی از بحران هویتی که او را در تقابل و تعارض قرار میدهد از او موجودی عاصی و سرکش میسازد که در تعارض با پیرامونش در استحالهای دردناک دست و پا میزند .علی رغم ظاهر قوی که ناشی از رشد بیهوده و ناسازگار اندامی است که به کارش نمیآیند موجود حساسی است که به سختی قدم بر میدارد و بالهای ظریفش او را لحظهای بلند نمیکند او در خود فرو میرود تا زخمها و خراشهایی که همچون طرح و نقشی زیبا بر بدنش حک شدهاند را تسکین دهد و با گذاشتن شاخ بر سر خود که نشان قدرت است از خود محافظت کند. «آصی» جنسیت ندارد. چهره ندارد و میتواند همه کس و هیچکس باشد
او نماینده من و دردهای من یا شما است که پذیرفته نشدهاند معنا نمیشوند و تنها در تهدید کادرهای بسته و تحت فشار گاهی موجودی شبیه خود می یابد.