;
کُلَّه سِر
تجربهی مستقیم و تخیل ما نسبت به فهم چیزهایی که به تدریج رخ میدهند، محدود به مقدار معینی است.
گئورک زیمل
نَخُستین بار دَر خِلال پَرسهزنیهایم داخل بازار مُجاوِر شاهعَبدُالعَظیم با طِلِسمها و کاسههای چیدهشُده پشت ویترین مَغازهای مواجه شُدَم که به واسطهی آشنایی پیشین گُمان میکَردَم جهت مُنحَصِر به فرد بودن و جَنبههای زیباییشناختی و … به نَمایِشِ عمومی گُذاشته شُده است. اما هَمکلام شدن با فروشنده و پاسُخهای تا حَدِ اِمکان کامل و صَبورانهاش سرآغاز پُرسِشهای بُنیادین و یافتن پاسخهایی شد که ماحَصَل آن اَکنون در برابر دیدِگانِ شماست. فُروشگاههایی که یکی پَس از دیگری (در نُقاطِ مُختَلِفِ شَهرِ تِهران از جُمله بازار مِیدانِ تَجریش جَنبِ اِمامزاده صالِح، بازار پانزدَه خُرداد جَنبِ مَسجِد شاه، خیابان مَنوچِهری و…) مُراجِعه میکَردَم و دَر کَمالِ ناباوَری شاهِدِ عَرضه و تَقاضای چِشمگیری بودَم، اَشیای مُقَدَسی که بَرحَسبِ ویژِگیهای ظاهِری و کارکَرد تِکرارشَوَندهشان و همچنین تولید در شمارگان قابل تأملشان دیگر به رَویه سابق در خَفا تهیه نمیشدند یا به بیانی دیگر مَحدود به حوزهی خصوصی، نامریی و مَگو نبودند بلکه بیش از پیش دُنیَوی شده و مَسیر کالایی شدن را در زندگی روزمَره و حوزه عمومی پیموده بودند.
از آنجایی که سودای آن در سَر نداشتم صِرفاً ارایهای گونهشناسانه و تَقلیلگرایانه ذیل اَشیا قُدسی داشته باشم که بر اساس دَسترسپَذیری و محبوبیت در میان تودهها طبقهبندی شده باشد تَلاش کردم تا با حضور در میان فالگیران، دُعانویسان و همچنین تَوَرُق کتابهای مرتبط با موضوع عُلوم غَریبه راوی یک کُل مُنسَجِم باشم هرچند که به دلیل حساسیتهای موجود پیرامون موضوع با محدودیتها و مُمانِعتهایی مواجه بودم که گاه پیشروی در ثَبت و ضَبط را ناممکن میکرد.
تَصور میکنم رونقِ بازارِ رجوع به علوم ِغریبه در پِیوستاری قابل فهم است که نه صرفاً سُنت تاریخی و ضَعف نظام آموزش بلکه چَرخش اقتصاد سیاسی و … را نشان میدهد. در سایهی سَهمگین فروپاشی تَشَکلهای اجتماعی، شَهروندان اَتُمیزهشده بیش از هر زمان دیگری برای دفاع تفویضی از خود دست به دامان چنین راهکارهایی میشوند که شدت و ضعف آن نیز معطوف به امر زنانه یا مردانه هم نیست همانگونه که در اَدوار مُختلف تاریخی چنین کردهاند چرا که مقصد بسیاری برای گُریز و سَرپوش گذاشتن بر تمامی ناکامیها، سَرخوردگیها، ناچاریها و … بوده است؛ مَقصدی که با ایستادن در مرز واقعیت و ناواقعیت شاید بتواند هَراس از آیندهای مُبهم را تا اندازهای قابل تصور و تحمل کند.
-آیدین باقری