;
بودن در میان قاب
می پندارم عکاسی روندی است برای ارتباط با آنچه نامش را هستی و زندگی می گذاریم. هر آنچه در آن هست در مقام یک انسان، زن و بعد یک مادر.
روزهای پس از بدنیا آمدن فرزندم کمتر فرصتی بود تا با دوربین بیرون از خانه عکاسی کنم اما در طی روزمرگی هایم که میان کار فرزند و زندگی تقسیم شده بود فرصتی یافتم تا در آینه نگاهی دیگر به خود و آنچه بر من می گذرد بیاندازم. آینه ام آینه ایست که هر زنی در خانه اش دارد.آینه ای برای اصلاح صورت و آرایش کردن، نمادیست زنانه و ابزاری برای خود آرایی در جهت خود نمایاندن ،اما روایت موجود به لحاظ نوع کارکرد از آینه رسانه ای ساخته تا حضور زن در خانه در برخورد با افراد داخل خانه را در حضورپنهان و آشکار به تصویر کشد .آینه وسیله ای بود تا انعکاس واقعیت هر آنچه احساس می کردم در میان مشغله هایم گم کرده بودم را بازیابم و گاه وسیله ای بود تا حضور من را در عکس ها بازتولید کرده وهمچون اشارتی خود را با آن بازیابی کنم.
مجموعه خودنگاری حاضر نشانی از پرسه های من میان اشیاء و اشخاصی است که دوست داشتن ها و مسوولیت های گوناگون زندگی ام میان آنها می گذرد. بخشی که هرچقدر تکنولوژی پیشرفت کند هم تغییر نمی یابد . در کنش و تعامل با دیگران ،دیگرانی که نقش تو در مقام یک انسان را درون قاب ترسیم می کنند،همسر بودن،مادر بودن.
در ابتدا ثبت تصاویر با تلفن همراه آغاز شد. اتفاقی که از سر گذران زمان و زندگی بود اما در ادامه مجموعه ای شکل گرفت از یک زندگی، برش هایی واقعی از حادثه روزمرگی هایم.
حضور فیزیکی عکاس به عنوان بخشی ازعناصر کادربندی در ثبت تصاویر همیشه بخشی از جهان ذهنی و بصری است پشت ویزور دوربین که دیده نمی شود.اما این مجموعه فرصتی به من داد تا در میان قاب عکس های زندگی ام حضوری همیشگی را به تصویر بکشم.شاید در لحظه هایی این گونه به نظر آید که از روند روزمرگی کنار گذاشته شده ام اما به واقع تمامی عناصر تصویر در قاب های ارایه شده روایتی از یک محور ثابت دارند و آن آیینه ای است که بدون هیچ تفاوتی بازنمایی از من است.
من در میانه قاب بودن را به تصویر کشیدم.روایتی ساده از زندگی.چنان ساده که گاه نمی بینیم شان اما هستند و ما درگیر آنهاییم و یا آنها درگیر ما.