;
پالیدن: صافی کردن، تصفیه کردن، جستجو کردن چیزی در خاک [فرهنگ فارسی معین]
«پالیدن» کهن واژهای است که کماکان در گویش روزمرهی اهالی بخشهایی از خراسان، بهویژه خطهی زادگاه هنرمند، با مفهوم « کورمالکورمال و با دست به دنبال چیزی گشتن» شنیده میشود.
نمایش حاضر منتخبی از آثار چند مجموعهی اخیر عباس نسل شاملو پیرامون سوژهی طبیعت یعنی «پس از بیگانگی» و «سرزمین بی خورشید» و مجموعهای نو از کنکاشهای ژرف در این سرزمین آشناپندار اما غریب را در برمیگیرد؛ نقاشیها و طراحیهایی که هنرمند حدود چهار سال پیش، در پی نقلمکان به طبیعت غنی و دیرینهی گیلان شروع به خلق آنها نمود.
عباس شاملو را سالهاست با نگاه خاصش به ژانر منظرهنگاری میشناسیم. زمینهای بازی و مناظر طبیعی ساکت و گرفتهای که فیگورهای کوچک و تنهای انسانی و حیوانی در پهنهشان سرگردان و بیپناه مینمایند. پالیدن سیر تغییر و تحول نگرش و گردش قلم نسل شاملو در سالهای اخیر را مینمایاند: فیگورهای انسانی از مناظر هنرمند رخت بربستهاند و حال سازههای مصنوع مخروبه و متروکه و گاه صحنههای قاب گرفتهای که حس تماشای منظر از نگاه ناظری پشت پنجرهها را تداعی میکنند، تنها یادگار و یادآور حضور انسانی در طبیعتی زیبا اما سرد، نفوذناپذیر و خاکستری فاماند. همچنین چشماندازهای مملو از شاخههای برهنهی درختان و انبوه گیاهان خودرو اما بیسایه حکایت از غیاب سنگین قرص زرین خورشید دارند. دیگر ویژگی برجستهی این مجموعه آثار، مرجع و سیر تکوینیشان است: این مناظر آشناپندار نه از روی عکس و نه از بازنمایی مناظر پیرامون که از سرچشمهی خیال او جوشیده و از پس لایههای پرشمار ساخت و تخریب – گاه طی ماهها – بهتدریج روی سطح تبلوریافتهاند.
عباس نسل شاملو بیهیچ پیشطرح یا ایدهی اولیهای دستبهکار خلق هر اثر میشود و با اتکا بر حافظه بصری، تجربهی حسی مواجهه مستقیم با طبیعت و مهمتر از همه، نفس فرآیند نقاشانه پیش میرود. گویی قلمموی هنرمند مانند سرانگشتان دست پیدرپی سطح را به دنبال کشف و بازآفرینی جوهرهی برخورد با طبیعت میپالد و میکاود. ازاینرو عنوان مجموعه اشاره به جستجویی جسمی-بساوایی، ذهنی و زیباییشناختی در پی فرم و معناست. جستجوی آن ندانم چیستی که گویی همین نزدیکی است اما هر بار گریزان و دستنیافتی مینماید؛ حلقهی مفقودهی وصل میان طبیعت و انسان بیگانه و گمگشتهی معاصر.