;
هر پدیده در مسیر رشد و حیات خویش نمودی از تنوع اشکال را به تصویر میکشد و حاصل این فرآیند بر مداری از توالی الگوها و از طریق تکرار و سرمشق گرفتن از خود جلوه گر است. این حرکت ساختار جهان را جان میدهد و آفرینش لحظه به لحظه در هر نگاه از فرم های آشوبناک به سوی ساختارمندی و نظم سازنده ای کوچ میکند. طبیعت با میزان درجات آگاهی ما از خود در پیوند است و از دریچه ادراک دم به دم دگرگون میشود. این تحول در بستری از مراودات و دریافت های بی شمار درون یکدیگر شکل میگیرد. ذهن در طول این مسیر همچون یک کل واحد قادر است همگام با مکاشفات درونی اش توأمان الگوهای بیشمار را بر هم منطبق کند و خالق تعبیرات و احتمالات متفاوتی باشد.
جهان بیرونی نامحدود است و جلوه ای از آن در عمق ما نیز بیکرانه پیش میرود. یکپارچگی در نگریستن این فرصت را میدهد که این دو جهان بدل به یک شوند. این تعبیر میتواند حاصل ارتباطی کهن میان ما و آنچه پیش رویمان است باشد. رابطه میان جزءی کوچک که همچون آینه ای وجودی عظیم را در خود مینمایاند. نگاه کردن در عمق خود خیال را دیدنی میکند و با گشودن دریچه های درونی سفر به اعماق چیزها تا کشف بنیادین ترین ذرات آن آغاز خواهد شد. ما که تا لحظه ای پیش تماشاگر بوده ایم حال خود خالق آنچه مینگریم میشویم و جنبنده و جنبش را در یک هستی گره میزنیم.
این مجموعه جستجویی است در چگونگی رشد و تنوع اشکال که همزمان در جستجوی میان آشوب و بی قاعدگی و نظم شکل میگیرند و بی شمار احتمال را در کنار یکدیگر جای میدهند. در کند و کاو درباره حیات نشانه هایی پیش رویم قرار گرفت و دیدنی هایی در تجربه درک زندگی همراهم بود که بخشی از آن نشانه ها را مستقیم به نمایش گذاشته ام و بخشی دیگر حاصل خوانده ها، دیدنی ها و نادیدنی ها و تجربه های زیسته ای است که به لطف خیال در هم بافته شدند. در این مسیر قرار گرفتن در موقعیت های گوناگون و آشنایی با همسفران و همچنین اندیشه و کلام گذشتگان شرایط رشد مطلوب را محیا کرد و درهای سیاحت بسوی این ذهن مشترک را گشود. پژوهش در فرآیند شکل گیری ساختارهای طبیعی و هندسه پنهان در عمق پدیده ها مرا به سمت کشف الگوها و نهفتگی درونی این نظم ساختارمند در ذهنمان برد. این سیر درونی انعکاسی بود از دنیای بی کرانه پیوندها که بر وزن شاعرانه خود گسترده اند. حرکتی جمعی که در آن تمامی تکه ها در جای خود آنچنان نشسته اند که جابجایی هر یک تداخلی در تداوم حیات کل ایجاد نمیکند و هم زمان «کُل» هستی مستقلی از مجموع اجزاء را دارد.