;
از نزدیک
تجربهی دیدن و بازدیدن با دوربین شالودهی این عکسهاست. این عکسها جاییاند میان گرفتن و ساختن. نه همه چیز از پیش ساختهوپرداخته است و نه عکاس یکسره دل به اتفاق سپرده است. این عکسها با آن که همگی کم وبیش رو به سوی انتزاع دارند اما آن جا که چیزها در عکسهای این سه عکاس سوسو میزنند، میخواهند که در دام ناتصویر نیفتند. حامد شفیعی از گونه و سنت طبیعت بیجان بهره میگیرد و به کمک نور و سایه و شیشه و بازتاب تصاویر، شیئیتِ اشیاء را معلق نگه میدارد. او چیزها را میچیند و جانشان را میگیرد. میلاد حسینزاده میخواهد باعکسهایش آن تصاویر گنگی را به چنگ بیاورد که لحظهای پیش و پس خواب به سراغاش میروند. تصاویری که در چشم و ذهناش لحظهای مینشینند اما منجمد نمیشوند، آب میشوند و لیز میخورند. علی سفاری بیش از دو مجموعهی دیگر دل به انتزاع سپرده است، جالب آن که ابزارهای دیداری که باید تصویر را برایمان بسازند، خود موضوع عکسها میشوند و آنها را ویران میکنند. عکسهای او پیوندیاند میان علمِ عکاسی و هنر عکاسی، پلیاند میان آغاز عکاسی و امروز آن.
عکسها هر کدام به نحوی از من میپرسند که آیا عکاسی هنر واقعنمایی است یا واقعیت عکاسی چیز دیگری است. بی پاسخی روشن، این نگاهها و این عکسها را میبینم و لذت میبرم.
غزاله هدایت