;
در مجموعه ی "به تماشا رفتن مرغ مقلد" یاسمن صفا به سوژه ی گل و مرغ پرداخته است. از نوع معمول این
سوژه ی تاریخی در شعر و ادب و نقاشی ایرانی دوری کرده است و شاعرانگی گفتگوی میان گل و پرنده را
از میان برده. تمهید او نه با حذف کلی پرنده ها از پرده ی نقاشی، بلکه در خالی نگه داشتن جای آنهاست.
حالا جای خالی و نیستی آنها بر روی بوم محل گفتگوست و نه دردِ دِلشان با گل.
اکنون بلبل به شکل استعاری دیگر برای بیان احساسات و عواطف ذهنیت ایرانی کارکردی ندارد. حجم تلخی
و تاریکی بیشاز اینهاست. صدای بلبل دیگر نقشی شبیه به نویز سفید را ایفا نمی کند که در خواب رفتنمان
کمک مان کند. حتی چهچهه هم بزند دردی دوا نمیکند. آن صداهایی که ما سالها شنیدیم در ما نقشبسته
و از درون منتشر می شود. غربی ها هم که صدای بلبل را به یک نوحه ی غم انگیز تشبیه می کردند خیلی
قبلتر دست به اسطوره زدایی زدند. ساموئل تیلور کولریج شاعر و منتقد ادبی اهل انگستان در شعری با
عنوان "بلبل: یک گفتگو شعر" که در سال ۱۷۹۸ میلادی سروده و مکالمه ای است بین دو فرد، می نویسد:
- "موسیقی ترین، مالیخولیایی ترین" پرنده!
- یک پرنده مالیخولیایی؟ اوه! فکر بیهوده!
در طبیعت هیچ چیز مالیخولیایی وجود ندارد.
اما یک مرد شبگرد که قلبششکافته بود
با یاد یک خطای بزرگ
یا اندوهی تدریجی، یا عشقی که پسزده شده،
باز پشت هم، بدبخت بیچاره! همه چیز را بارِ خود کرد،
و باعث شد همه ی صداهای لطیف داستان اندوه او را بازگو کنند
آن مرد و امثال او،
از ابتدا این نت ها را یک سویه مالیخولیایی نامیدند."
قسمت دیگر نقاشی ها گلهاست که زمینه ی نقاشی را ساخته اند و نقاش به تفصیل به آنها پرداخته است.
زمینه ها در نقاشی های صفا بهشتی و افسانه ای جلوه می کنند و همچنین در تعدادی از آنها تیره و تاریک و
تلخ. تصاویر ارجاعی آشکار به سوژه ی گل و مرغ می دهند اما ابعاد بزرگ نقاشی ها این ارجاع را وارونه
می کند. تصاویر گلها در مقیاس اصلی و حتی بزرگتر، واقعی تر بنظر می رسند در قیاس با نمونه های
مینیاتوری که روی جلدهای لاکی و قلمدانها و نمونه های چاپی که بر روی بشقابهای ملامینی دیده ایم.
گویی که نقاش به باغی شبیه به نمونه ی ایرانی شده ی باغ های قلمرو اِلف ها در مجموعه فیلم های ارباب
حلقه ها دسترسی داشته و در آنها پرسه زده و این قابها را از روی آن نمونه ها ساخته است. نقاشی های
یاسمن صفا چیزی شبیه به جلوه های ویژه است. میخواهد کیفیتی باور پذیر ارایه دهد و شما را به درون
خود وارد کند.
اما پرنده ها که روی شاخه ها نشسته کشیده نشده اند و در برخی از آنها به هنگام پریدن کشیده نشده اند
و هی نیستی شان بیشتر و بیشتر به چشم می آید مانع از ورود ما به قاب می شوند. آنها مانند حفره های
کوچک نور در میان انبوه گل ها و شاخه ها و برگ ها نوید نور را می دهند. کورسویی که دروغ است. اگر
نزدیک شوید جای خالی پرنده ها پارچه سفید بوم نقاش است و پشتشدیوار گالری.
شباهنگ طیاری - بهار هزار و چهارصد و دو