;
آنچه آثار علی رحیمی را از نقاشیهای رایج – جایی که سوژه در مرکز توجه است – متمایز میکند، تاکید بر فضا، هم از لحاظ بصری و هم مفهومی، به جای سوژه است. فضای تاریک وسیع با تاثیری انکارنشدنی بر سوژه، به نوعی آن را به خلا میکشاند؛ جایی که هیچ چیز وجود ندارد، مگر یک سکوت مطلق. برای رحیمی، سوژه میتواند هر چیزی باشد و در این مجموعه اتفاقا فیگور انسان است که در فضایی وسیع قرار گرفته است. مهم نیست چه قدر فیگورها سر و صدا ایجاد کنند، این صدا همچون پژواکی گمشده در اقیانوس، در گستره خلا پراکنده و سپس محو میشود. به عنوان یک مهاجر، مهاجرت و تجربهی زیستهی مهاجران، بنمایهی اغلب کارهای رحیمی است. او با اشارات تاریخی، سختیها و رنجهایی که او و امثال او چه در کشور خود افغانستان و چه در ایران، جایی که او وطن دوم خود می نامد، متحمل شدهاند را به تصویر میکشد. با تشبیهاتی این چنینی، او نه تنها به دغدغههای دیرینهی پیرامون موضوع مهاجرت اجباری میپردازد، بلکه انزوای فردی و جمعی را که به دنبال چنین تجربیاتی پدیدار میشوند، بازنمایی میکند. به نوعی، این نقاشیها تاییدی بر سفر مهجور افراد و جوامعی که با آن روبهرو هستند و گواهی بر حس عمیق جابهجایی و میل به ارتباط هستند. رحیمی به واسطهی هنر خود بیننده را دعوت به تامل در چالشها و تجربیات اقلیتها و افراد به حاشیه رانده شدهی جامعه میکند.