;

زادسرو

نمایشگاه گروهی

پنجشنبه ۹ آذر ۱۴۰۲ تا جمعه ۱۵ دی ۱۴۰۲

بیانیه

زادسرو

سرو درختی همیشه‌سبز نماد جوانمرگی؛ نقش سنگ‌قبرها و استعارۀ جاودانگی؛ نَقلِ(نخل) عزاست و پردۀ عروسی.

شگفتا که سرو جاخوش کرده بر قلۀ آشنایی‌زدایی است!

همزمان مرد و زن است، پای‌دربند و روان است، تابوت مردگان است[1] و کشتی نجات.[2] سرو نقش روی پرده‌هاست به‌نشانۀ کناررفتنِ پرده!: پشت و روست و ظاهر و باطن. حقیقت جمع نقیضین است و سرو نشانیِ سرراست آن.[3]

در کلام فردوسی ضحاک خوابِسرنگونی‌اش را به دست سروبالایی می‌بیند،[4] پسجوانان پیش از نطفه‌ریختن کشته می‌شوند.[5]سیاوشآنگاه که به دستور افراسیاب سر از تنش جدا می‌کردند به هیئت سرویتوصیف می‌شود[6]و مسیح به دار[7] کشیده می‌شود؛ جرم همگی‌شان فاش کردنِ «بی‌وقت» اسرار است.[8]

اما مقارن با اوج گرفتنِ تاریکی‌آمیزشی رخ می‌دهد: سروسانی حینِ افتادنْ تخم می‌ریزد؛ قطره‌ای از خون سیاوش به زمین می‌رسد و فرنگیس از سیاوش بار می‌گیرد، و فرانک از آتبین.حالا همۀ حقیقت بذری گشتهزنده اما پنهان؛ خواه در زمین، خواه در زهدان زنی به انتظارِ وقت: انگوری منتظرِمُل شدن در خمخانه.

به‌وقتش تخمۀ سروزاده می‌شود و دادِ روشناییو آفرینش را از تاریکی و تباهی می‌ستاند: کیخسرو افراسیاب را سرنگون می‌کند و فریدون ضحاک را. همینجازندگی به مصدر کهنش بازمی‌گردد: «زندگی» از ریشۀ «زادن» است.[9]حیات براثردرافتادنِ با تباهی دست نمی‌دهد، اما با خلاقیت پیوسته ممکن می‌شود.

هیچگاه قرار نیستتباهی کاملا از بین برود ولی با هر زایشیعقب مانده و کم‌اثر می‌شود. این چرخه‌‌ تداوم می‌یابد: در بهارِ آفرینندگی، تباهی دچار قبض شده و زندگی دامن می‌گسترد و در زمستانِ تباهکار، زندگی دامن برمی‌چیند وسر به درونبذری فرومی‌برد.

زادسرو همین است: حافظ و عبوردهندۀ شعلۀ نحیف حیات از زمستان به بهار.

داری که می‌سوزانند تا عطر خوش برخیزد[1]و می‌بُرندکه خمره‌هایی بسازند برای نگهداری مُل[2] تا جاودانگی محقق شود.

 

الناز نجفی، آبان ۱۴۰۲

 

 

[1]سرو به هنگام سوختن خوشبوست و برخی از اینرو چوب و درخت آن را فناناپذیر و جاودانه تصور می‌کرده‌اند. (یاحقی، فرهنگ اساطیر و داستان‌واره‌ها در ادبیات فارسی، ذیل «سرو»).

[2]بر اثر تقدس یا دوام چوب سروبود که خمره‌های چوبی مخصوص نگهداری شراب را از سرو می‌ساختند. (بهرام گرامی، «سرو در بوستان ادب فارسی» در: ره‌آورد).

[1]به روز واقعه تابوت ما ز سرو کنید/ که می‌رویم به داغ بلندبالایی (حافظ)

[2]مطابق تورات کشتی نوح از چوب سرو ساخته شد. (یاحقی، فرهنگ اساطیر و داستان‌واره‌ها در ادبیات فارسی، ذیل «سرو»).

[3]سرو بلندم تو را راست نشانی دهم/ راست‌تر از سروقد نیست نشانیِ راست (مولانا، دیوان شمس)

[4]دو مهتر یکی کهتر اندر میان/ به بالای سرو و به فرّ کیان (شاهنامه، ضحاک)

[5]مگر کاو سروتن بشوید به خون/ شود فال اخترشناسان نگون (شاهنامه،ضحاک)

[6]یکی تشت بنهاد زرین برش/ جدا کرد زان سرو سیمین سرش (شاهنامه، داستان سیاوش)

[7]در فارسی «دار» نامی است که بر درختان بزرگ و بی‌بر و صاف و بلندقامت مثل سرو و سپیدار اطلاق می‌شود.

[8]گفتم آن یار کزو گشت سر دار بلند/ جرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد (حافظ)

[9]محمد حسن دوست، فرهنگ ریشه‌شناختی زبان فارسی، ذیل «زادن».

 

 

 

 

آثار

در حال بارگذاری تصاویر loading
۱۴۰۲ | لیلا قندچی
۱۴۰۲ | شهره حقیقی
۱۴۰۲ | شیما اسفندیاری
سوگل کاشانی
ابوالفضل هارونی
علی رفیعی
افسانه مرادی
علی رفیعی
loading
نمایش بیشتر

نمای چیدمان

در حال بارگذاری تصاویر loading
loading

ویدئو

در حال بارگذاری تصاویر loading
مطلب مرتبط یافت نشد.
loading

نمایشگاه‌های نزدیک

در حال بارگذاری تصاویر loading
نمایشگاه جاری نزدیک یافت نشد.
جهت استفاده از امکانات سایت ابتدا وارد شوید.
عضو گالری‌اینفو هستید؟ ورود به گالری اینفو
عضو گالری‌اینفو نیستید؟ ثبت نام در گالری اینفو
مشکلی به وجود آمده است
اثر از آرشیو شما حذف شد اثر به آرشیو شما اضافه شد هنرمند از آرشیو شما حذف شد هنرمند به آرشیو شما اضافه شد گالری از آرشیو شما حذف شد گالری به آرشیو شما اضافه شد نمایشگاه از آرشیو شما حذف شد نمایشگاه به آرشیو شما اضافه شد