;
خیال دشت
در فضای ذهنم قدم میزنم و از کنار کوههای سر به فلک کشیده و پر از صخره عبور میکنم، به داخل جنگل مرموز و اسرارآمیز قدم میگذارم و ناگهان خود را در ساحل دریایی آرام و زیبا میبینم. میخواهم این صحنهها را به تصویر بکشم، تصویری از طبیعتی که در ذهن من شکل گرفته است.
همیشه زیبایی طبیعت و رمز و رازهایش مرا در خود میکشند و تخریب رقتانگیز آن توسط انسان مرا تحت تأثیر قرار میدهد.
این آثار انباشت ناخودآگاه من است و حضور این نقشمایهها رویدادی است که از ذهن من برمیخیزد و در متن تصویر و تغییرپذیری اثر نقش مؤثری دارند.
بدون فکر قبلی آنها را اجرا میکنم و در واقع یک گفتگو بین من و صفحهی بوم روبروی من است.
قطعا معماری به عنوان حرفهای که سالها در آن کار کردهام تأثیر بسیاری بر روی آثارم دارد.
صدف کباری
دی ماه 1402