;

یادسپاری

نمایشگاه انفرادی

جمعه ۲۲ دی ۱۴۰۲ تا جمعه ۱۳ بهمن ۱۴۰۲

هنرمندان نمایشگاه

بیانیه

یادسپاری: عشق و اندوه

به یاد سپردن، عملی در زمره‌ی یادآوردن، و شاید مهم‌تر از آن، پیراستن حافظه است، به هر دو معنای آن: زدودن و رفو کردن. اما این زدایش و ترمیم، همان‌طور که از بافت تصاویر، رنگ‌گذاری‌ها و ضربه‌های چندلایه‌ی‌ حک‌شده در آن برمی‌آید، با خونریزی، مواجهه با ترس‌ها، یادآوردن شقاوت و تیرگی و تلاش هم‌زمان برای نجات عشق و عاطفه همراه است. نفوذ رنگ در حریر، به ضرباهنگ تن میل‌ورز زنانه، یادسپاری را به وضع‌ حملی دردناک اما زندگی‌بخش و ترمیم‌کننده تبدیل می‌کند.

به یاد سپردن گزاره‌ای آشناست، اما یادسپاری طنین و وزن عبارت دیگری را به ذهن متبادر می‌کند که آن را به گزاره‌ای متناقض‌نما تبدیل می‌کند: یادسپاری، یاد را به خاک سپردن؛ خاطره را به قرار/مرگ/فراموشی درآوردن. به همین خاطر، فراتر از نام‌گذاری، عواطفی که این مجموعه در بافت تصویری خود زنده می‌کند گزاره‌ی کلیدی میچل را به یادم می‌آورد که می‌گوید شاید مهم‌تر از پرسش «این تصاویر چه چیز را بازمی‌نمایانند؟» آن است که بپرسیم «این تصاویر چه می‌خواهند؟»[1].

در نقاشی‌های ملاحت، شبکه‌بندی خاطرات با ظهور، وضوح یا مخدوش شدن چهره‌ها و تصاویر، رابطه‌ها و از هم پاشیدنشان در دالان ذهن و زمان است که ادراک حال و خیال آینده را شکل می‌دهند. این امکان از خلال «مونتاژ نقاشانه»ی تصاویر ممکن شده است؛ از تا کردن، محو کردن، نفوذ رنگ، کنار هم قرار گرفتن سلول‌های خاطره، شبکه‌بندی و در هم فرورفتن آن‌ها. خاطراتی که گاه به‌رغم گذر زمانی طولانی همچنان وضوح دارند و گاه به‌رغم نزدیک بودن است که مغشوش و آشفته‌اند.

یادسپاری، هم‌نشینی پرتره‌ها، فیگورها، دست‌ها و نگاه‌های ناممکن است. آن‌ها گاه از هم می‌پاشند، گاه روی هم می‌افتند، قطعه‌قطعه می‌شوند و با حذف و ادغام و آرایش دوباره در کنار یکدیگر حواس و حافظه را صورت می‌بخشند. چهره‌هایی که هر یک مهره‌ای از فقرات حافظه‌ی هنرمند را ساخته است؛ خاطرات آلوده به درد، شعف، لذت، ترس. حافظه‌ای که در کشمکش مدام میان یادآوردن، فراموشی فعال، نسیان و زخم‌های باز یا توژبسته[2] یک‌به‌یک و در تصادم با یکدیگر در آیندگی آگاهی‌اند: پرتره‌ی پدر در حال احتضار، معشوق به‌تاریخ‌پیوسته، رفیقی در سیاهچاله که بی‌خبری از او ذهن را می‌خراشد. نزدیکان، آن‌ها که می‌مانند، آن‌ها که می‌روند؛ و او که نظاره و تجربه می‌کند و در بوطیقای ارتباط، تن و ذهنش تراشیده و ترمیم می‌شود.

نقاشی‌ها و شیوه‌ی پرداختشان این پرسش را پیش می‌کشند که در کنار آمدن با آنچه پشت سر گذاشته‌ایم چند لایه ادراک‌ـ‌رنگ‌ـ‌خون و بافت خشکیده و در هم نفوذ کرده است؟ چگونه می‌توان این «من» ــ بستری مادی و ذهنی که این لایه‌های درهم‌فرو‌رونده را میزبانی می‌کند ــ را در خلال این فرایند بی‌پایان تلاطم و تغییر بازشناخت؟

حریرها، پارچه‌ها، تن/ذهن/روان و رنگ‌ها، بافته‌های حسانی، ادراکات، خاطرات و وقفه‌های میان آن‌ها؛ یاد سپردن چنین بافتاری است.

 

[1]. این گزاره عنوان کتاب دبلیو. جی. تی. میچل، نظریه‌پرداز حوزه‌ی تصویر، است. او در این کتاب می‌کوشد نشان دهد که تصاویر نه اشیائی ایستا و انتقال‌دهنده‌ی صرف معنا که هستندگانی جاندار و واجد میل، نیاز، اشتیاق، خواسته‌ها و رانه‌هایی از آن خود هستند و می‌توانند رانه‌ی عمل، احساس و اندیشه‌ی ما باشند.

[2]. در زبان کوردی (جنوبی) توژ بستن برای اشاره به لایه‌ی سرشیری که در خلال جوشیدن شیر با مایعات شکل می‌گیرد به کار می‌رود. همچنین این واژه برای توصیف شکلی که زخم باز و خونابه‌ی چکنده رفته‌رفته رو به خشک شدن و ترمیم می‌گذارد نیز به کار می‌رود.

آثار

در حال بارگذاری تصاویر loading
اثر مرتبط یافت نشد.
loading

نمای چیدمان

در حال بارگذاری تصاویر loading
تصویر چیدمان مرتبط یافت نشد.
loading

مجله

در حال بارگذاری تصاویر loading
مطلب مرتبط یافت نشد.
loading

ویدئو

در حال بارگذاری تصاویر loading
مطلب مرتبط یافت نشد.
loading

نمایشگاه‌های نزدیک

در حال بارگذاری تصاویر loading
نمایشگاه جاری نزدیک یافت نشد.
جهت استفاده از امکانات سایت ابتدا وارد شوید.
عضو گالری‌اینفو هستید؟ ورود به گالری اینفو
عضو گالری‌اینفو نیستید؟ ثبت نام در گالری اینفو
مشکلی به وجود آمده است
اثر از آرشیو شما حذف شد اثر به آرشیو شما اضافه شد هنرمند از آرشیو شما حذف شد هنرمند به آرشیو شما اضافه شد گالری از آرشیو شما حذف شد گالری به آرشیو شما اضافه شد نمایشگاه از آرشیو شما حذف شد نمایشگاه به آرشیو شما اضافه شد