;
<p dir="RTL">سرپوش&zwnj;ها متنوع&zwnj;ترین و گسترده&zwnj;ترین انواع پوشاک هستند که در طول تاریخ برای تمدن&zwnj;ها، فرهنگ&zwnj;ها، ادیان و فرقه&zwnj;ها&nbsp; دارای معانی و کاربردهای متفاوتی بوده&zwnj;اند و تا اوایل قرن بیستم همواره روی سرها قرار داشتند.&nbsp;</p> <p dir="RTL">در دوران باستان سر؛ مظهر تفکر و جایگاه روح تلقی می&zwnj;شده و از این جهت پوششی که سر را دربر می&zwnj;گرفت نشان&zwnj;دهنده&zwnj;ی افکار و اختیارات فرد بوده است. سرپوش&zwnj;ها جنبه&zwnj;ی پوششی، آرایشی و نمایشی نیز داشته&zwnj;اند و نماد جایگاه اجتماعی افراد واصناف و همچنین بیانگر تعلقات ملی، مذهبی و فرقه&zwnj;ای بوده&zwnj;اند. بنابراین نمادین بودن سرپوش&zwnj;ها، سبب خلق آثاری هنرمندانه و بی&zwnj;بدیل در تاریخ سرپوش گشته است که از این میان می&zwnj;توان به پرهای پرطمطراق و زینت&zwnj;یافته میان مایاها و سرخ&zwnj;پوستان آزتک، الیاف گیاهی و پارچه&zwnj;های درخشنده و با ابهت در مصر باستان، تاج&zwnj;های پوشیده از جواهرات سلطنتی در اروپا، سرپوش&zwnj;هایی از انواع گیاه میان قبایل آفریقایی تا کلاه&zwnj;های پر نقش و نگار و پشمین در مغولستان و سرپوش&zwnj;های افسونگر مشرق زمین اشاره کرد.&nbsp; سرپوش&zwnj;ها مهم&zwnj;ترین نماد طبقه&zwnj;ی اجتماعی افراد نیز بوده&zwnj;اند این اهمیت تا جایی&zwnj; بوده است که حتی تاج پادشاهان و خدایان ویژگی&zwnj;هایی کاملاً متفاوت داشته&zwnj;اند یعنی اسطوره را از تاریخ نیز تمییز می&zwnj;دادند. همچنین از خوانش سرپوش&zwnj;ها می&zwnj;توان پیشه&zwnj;ی شخصی که سرپوش به سر دارد را دریافت و می&zwnj;توان فهمید که او در چه منطقه&zwnj;ای زندگی می&zwnj;کند، کدام آیین دینی را دنبال می&zwnj;کند، چه میزان ثروت دارد و در کدام مرتبه و مقام اجتماعی قرار می&zwnj;گیرد.</p> <p dir="RTL">این که اولین سرپوش متعلق به چه تاریخی است مشخص نیست اما بر اساس مستندات به دست آمده از کاوش&zwnj;های باستان&zwnj;شناسی؛ اولین سند موجود &laquo;ونوس ویلندورف&raquo; است که به سی هزار سال پیش بازمی&zwnj;گردد. به زعم برخی نظریه&zwnj;ها شکل مدوری که دورتادور سر این مجسمه را پوشانیده، کلاهی بافته شده از پشم است. همچنین تصاویری مربوط به پانزده هزار سال پیش روی دیواره&zwnj;های غار لاسکو وجود دارد که در آن تعدادی انسان با شکلی شبیه به سرپوش روی سرهاشان تصویر شده&zwnj;اند.</p> <p dir="RTL">اما اولین تصویر روشن و بی&zwnj;شبهه از سرپوش، تصویری مربوط به پنج هزار سال پیش در مصر باستان است، این تصویر یک نقاشی در مقبره&zwnj;ی تبس است که مردی با کلاهی مشهور به &laquo;پیلییس&raquo; را نشان می&zwnj;دهد&zwnj;. کلاهی مخروطی و بی&zwnj;لبه که از سربازان تا کارگران و ملوانان بر سر می&zwnj;گذاشتند. در میان آثار تاریخی به جا مانده از یونان نیز این کلاه بر روی سر دوقلوهای افسانه&zwnj;ای کاستور و پولوس وجود دارد که گویی بقایای تخم قویی است که از آن بیرون آمده&zwnj;اند. بنابراین سرپوش در مصر دنیایی نمادین، رمزآلود و شکوهمند داشت و چنان گسترده بود که از این سرپوش&zwnj;های پرطمطراق چون زینتی معمول و روزمره استفاده می&zwnj;شد. این سرپوش&zwnj;ها از انواع فلز تا پشم، الیاف خرما و نیلوفر آبی و پرهای پرندگان و&nbsp; پارچه&zwnj;های گوناگون ساخته می&zwnj;شدند چیزی شبیه به آن چه که هنرمندان و طراحان امروزی در برخورد با هنر انجام می&zwnj;دهند. از یک کشاورز تا کاهن، فرعون و خدایان و الهگان همه و همه سرپوشی ویژه داشتند. مشهورترین سرپوش مصری &laquo;نمس&raquo; است. تصویر نمس را می&zwnj;توان با تابوت توت عنخ آمون به یاد آورد. پارچه&zwnj;ای راه&zwnj;راه که تمام تاج و پشت سر و گردن را پوشانده و در دو طرف سر، همچون دو بال بزرگ پشت گوش&zwnj;ها و جلوی هر دو شانه آویزان شده است که گاهی با تاج دوتایی ترکیب می&zwnj;شد. نمس اگرچه یک تاج نبود اما به عنوان نماد قدرت فرعون شناخته می&zwnj;شد.&nbsp;</p> <p dir="RTL">در میان آثار تاریخی سرپوش&zwnj;هایی تماشایی از معبد تل&zwnj;اسمر تا لوح پیروزی نارام&zwnj;سین و از لوح مشهور حمورابی تا غار دوشه در لرستان و نقش&zwnj;برجسته&zwnj;های تخت جمشید همواره در حال خودنمایی&zwnj;اند. بر همین اساس &laquo;باشلق&raquo; که واضح&zwnj;ترین تصویر به دست&zwnj;آمده از آن متعلق به تخت جمشید است میان مادها رواج داشت. این کلاه از آن جهت مهم است که در طول تاریخ تبدیل به یکی از نمادهای مهم آزادی شد. کلاهی کیسه&zwnj;ای، مخروطی و نرم که در رأس به جلو یا عقب خمیده است و در دو طرف، دو تکه&zwnj;ی آویزان دارد که هنگام سرما گوش&zwnj;ها را می&zwnj;پوشاند و همچنین به صورت دهان&zwnj;بند برای جلوگیری از دمیده شدن نفس به صورت پادشاه هنگام بار عام و آلوده نشدن آتش هنگام نیایش استفاده می&zwnj;شد. باشلق در میان سکاها، پارت&zwnj;ها، پارسیان، مردمان سرزمین&zwnj;های آناتولی، ارامنه، قفقازها و ترکمن&zwnj;ها تا اروپای شمالی رواج داشت. یونیان و رومیان آن را &laquo;فریجین&raquo; نامیدند. زیرا با این کلاه از طریق مردم فریجیا که در آن زمان سرزمینی بود میان مادها و یونانیان آشنا شدند. این کلاه نماد آزادی بردگان روم بود از آن جهت که هنگام آزادسازی به بردگان داده می&zwnj;شد. بعدها در انقلاب فرانسه، انقلابیون آن را بر سر گذاشتند و به کلاه سرخ آزادی شهرت یافت. هم اکنون این کلاه به عنوان نماد المپیک سال دو هزار و بیست و چهار فرانسه نیز انتخاب شده است.</p> <p dir="RTL">از انواع سرپوش می&zwnj;توان به کلاهخود نیز اشاره کرد. کلاهخود عموما از فلزات ساخته می&zwnj;شد تا در رزم و جنگ محافظ سر جنگاوران باشد. کلاهخود از جنبه&zwnj;ی آرایشی و زینتی، بسیار مهم بود چرا که مرتبه&zwnj;ی نظامی جنگجویان را اعلام می&zwnj;کرد. بر همین اساس مزین&zwnj;ترین آنان مخصوص پادشاه و سپس سران لشکری بود که با مرصع&zwnj;کاری، فولادکاری، زنجیربافی، طلاکوبی و نقره&zwnj;کوبی همراه با پارچه&zwnj;ها و پرهای الوان تزیین می&zwnj;شد. همچنین پرچم&zwnj;ها مهم&zwnj;ترین بخش کلاهخودها بودند&nbsp; که در بالای آن&zwnj;ها نصب می&zwnj;شدند و خودی و غیر خودی را مشخص می&zwnj;کردند.</p> <p dir="RTL">اما سرپوشی وجود داشت که از هر سرپوش دیگری مهم&zwnj;تر بود و از معتبرترین و کمیاب&zwnj;ترین مواد ساخته می&zwnj;شد و فردی که آن را بر سر می&zwnj;گذاشت شخص اول آن جامعه بود. این سرپوش &laquo;تاج&raquo; نامیده شد که نماد حاکمیت و اقتدار بود و طی مراسم تاج&zwnj;گذاری اختیارات پادشاهی مملکت به فرد واگذار می&zwnj;شد. بنابر مستندات تاریخی و مکتوبات اسطوره&zwnj;ای و باورهای شفاهی، تاج&zwnj;گذاری برگرفته از آیین&zwnj;های کهن شرق میانه و بین&zwnj;النهرین و ایرانیان است که رسم تاج&zwnj;گذاری در غرب نیز از همین جا سرچشمه می&zwnj;گیرد. تاج&zwnj;های پادشاهان و ملکه&zwnj;های ساسانی بیشترین تنوع را در طراحی داشتند. آن&zwnj;ها عموما کلاهی گرد با لبه&zwnj;ی کنگره&zwnj;دار و دارای دنباله&zwnj;ای از حریر نازک بودند. گوی مرصع، هلال ماه و بال پرنده بر بالای کلاه اصلی تاج نیز قرار می&zwnj;گرفت و در تزیینات آن از افراط و اغراق بهره برده می&zwnj;شد. همچنین بر سکه&zwnj;ها تصویر ملکه&zwnj;هایی از ایران حک شده است که نشان می&zwnj;دهد آنها نیز تاج بر سر داشتند و روی آن پارچه&zwnj;ای می&zwnj;انداختند که بر شانه&zwnj;ها مانند شنل رها بود .</p> <p dir="RTL">با آن که تاج&zwnj;های ساسانیان شهرتی عالم&zwnj;گیر داشتند اما با ورود اسلام؛ شاهان ایران دیگر از تاج بدان شکل و شمایل استفاده نکردند تا آن که در دوره&zwnj;ی قاجاریان آقا محمد خان دستور به ساخت تاج می&zwnj;دهد و تاج&zwnj;گذاری می&zwnj;کند. این تاج به شکل گنبدی تخت و از مس ساخته شده که تزیینات روی آن میناکاری شده است. بعدها &laquo;تاج کیانی&raquo; که به سبک و سیاق تاج&zwnj;های اروپایی است اولین بار به دستور فتحعلی&zwnj;شاه ساخته می&zwnj;شود و تبدیل به تاج پادشاهان قاجاری می&zwnj;گردد. تاجی از کلاه مخمل سرخ همراه تزیینات و جواهراتی کمیاب همچون الماس مشهور کوه نور که به صورت جقه&zwnj;ای جداگانه روی آن نصب می&zwnj;شد. همچنین زنان شاهزاده نیم&zwnj;تاج و تاج مرصع مزین به جقه و پر روی تور نازک می&zwnj;گذاشتند.</p> <p dir="RTL">با این حال در دوران اسلامی از مشهورترین تاج&zwnj;های وزین تاریخ، تاج هفتاد منی سلطان محمود غزنوی است. این تاج به اندازه&zwnj;ای سنگین بود که وزن آن روی سر، غیر قابل تحمل می&zwnj;گشت&nbsp; و بدین جهت آن را از سقف آویزان می&zwnj;کردند تا سلطان زیر آن بنشیند و تاج بدون فشار بالای سر او قرار بگیرد. این تاج یادآور تاج&zwnj; مشهور و زرین انوشیروان است که آن نیز به همین سیاق آویزان می&zwnj;شد. بر خلاف ادوار پیشین سامانیان توجهی به تاج نداشتند و کلاه&zwnj;های منگوله&zwnj;دار می&zwnj;گذاشتند و به دور آن&zwnj;ها دستارهایی سگزی&zwnj;وار (سکازی) می&zwnj;بستند که گاه به طلا مزین بود.&nbsp; بعد از آن دستار و عمامه جایگزین تاج شد. تاج در دوران صفویه کلاه صوفیان بود که به دور آن دستار پیچیده می&zwnj;شد. این کلاه که بعدها قزلباش نام گرفت از آن جهت شهره است که ابتدا ویژه&zwnj;ی اهل تصوف بود و یک صوفی به نام شیخ حیدر آن را به نشانه&zwnj;ی طریقت خود رواج داد.&nbsp; این تاج&nbsp; از ماهوت ضخیم سرخ&zwnj;رنگ دوخته می&zwnj;شد و دوازده ترک به نشانه&zwnj;ی تشیع دوازده امامی داشت. ترک&zwnj;ها در مرکز بالایی به یکدیگر نزدیک گشته و میله&zwnj;ای چوبی در آن قسمت قرار می&zwnj;گرفت که ادامه&zwnj;ی کلاه بود. روی کلاه دستار را طوری می&zwnj;بستند که گاهی تنها آن چوب دیده می&zwnj;شد و در نهایت عمامه&zwnj;ای بود چوبکدار. هنگامی که حکومت صفویه قدرت گرفت سپاهیان آن را بر سر گذاشتند و خود را قزلباش نام دادند. این تاج طریقت تصوف را به سیاست پیوند زد و به نمادی مهم تبدیل شد: نماد طرفداری از جریان&zwnj;های سیاسی مذهبی.&nbsp;&nbsp;</p> <p dir="RTL">دستار، خود سرپوشی رایج میان مردمان سرزمین&zwnj;های گوناگون بود. دستار، دلبند یا عمامه پارچه&zwnj;ای به طول شش تا یازده متر است که دور سر پیچیده و معمولا زیر آن عرق&zwnj;چینی به سر گذاشته می&zwnj;شود. همچنین عامه&zwnj;ی مردم نداشتن آن را مترادف با مستی، مرد نبودن و نابالغی می&zwnj;دانستند. انواع دستار میان مردمان جنوب و غرب آسیا و شمال آفریقا رایج بود و بعدها به اروپا نیز راه یافت. اروپایی&zwnj;ها آن را توپر و به شکل قلب می&zwnj;ساختند یا به صورت پیلی&zwnj;دار طوری می&zwnj;پیچیدند که انتهای پارچه به شکل کاکل بیرون آمده و آن را با یک پر طاووس آذین می&zwnj;کردند. همچنین زنان اروپایی شکل توپر آن را بر سر می&zwnj;گذاشتند. در ایران نیز بزرگان و خلفا، قضات و فقها، بادیه&zwnj;نشینان و جنگجویان و مردمان قبایل مختلف هر یک دستارشان را به شکل ویژه&zwnj;ای می&zwnj;بستند و تنها غلامان از داشتن دستار منع شده بودند. این نیز گفتنی است که تازدن و پیچیدن دستار انواع گوناگون دارد: طبرستانی، پاکستانی، قمی، نجفی و عربی و ... هر کس بنابر جایگاه اجتماعی خود نوع خاصی از دستار را داشته است. تحت&zwnj;الحنک نوعی از بستن عمامه بود که بیشتر میان اهل فضل باب بود. پارچه را به دور سر می&zwnj;پیچیدند و دنباله&zwnj;ی آن را به زیر چانه و دور گردن می&zwnj;انداختند. همچنین درجه&zwnj;ی علمی علما با باز کردن تای دستار مشخص می&zwnj;گشت، هر چه دستار بازتر می&zwnj;شد و پایین&zwnj;تر می&zwnj;آمده درجه&zwnj;ی علمی آن شخص بیشتر بوده. در ضمن رنگ&zwnj;های دستار نیز گوناگون و هر رنگ مرتبط به طبقه و شخص خاصی بود. به عنوان مثال سادات روحانی عمامه&zwnj;&zwnj;ی سیاه رنگ و دیگر روحانیون؛ سفید رنگ و علویان عمامه&zwnj;ی سبز بر سر داشتند. کسبه و&nbsp; بازاریان و توده مردم نیز عموما عمامه&zwnj;ی شیر و شکری می&zwnj;بستند که زرد و سفید و قلابدوزی شده بود. رفته&zwnj;رفته &nbsp;دستار گستردگی &zwnj;اش از دست داد و از مقبولیتش کاسته شد و جای خود را به کلاه داد. به باور توده مردم بی&zwnj;کلاهی موجب سرافکندگی و بی&zwnj;آبرویی مرد بود و فقر و دیوانگی را در پی داشت. به این&zwnj;ترتیب حتی افرادی که توان خرید کلاه را نداشتند سرشان را با دستمال یا تکه پارچه&zwnj;ای می&zwnj;پوشاندند تا مبادا با دیوانگان یکسان خوانده شوند. در خانه و اندرونی نیز کلاه از سر مردان نمی&zwnj;افتاد و از عرقچین (شب&zwnj;کلاه) استفاده می&zwnj;کردند و حتی با آن به خواب می&zwnj;رفتند.</p> <p dir="RTL">&nbsp;</p>