;
در کالدور، نمایش تجسمی شور، داوود، هنرمند شیرازی، درِ راهرو عجیبی را میگشاید که مجسمههایش در هر سو داستانی از زخم میگویند. همان دری که پدربزرگش با لهجه شیرازی همیشه میگفت بسته نگهش دارد.
داوود
برای من مجسمه نزدیکترین و بارزترین ابزار برای بیان هنری به نظر می رسد . زخم جزء مشترک تمام آثار است. اما چرا ؟
یکی از نزدیکانم در نوجوانی دچار سانحه آتش سوزی شد ، از آن حوادث که زنده ماندن پس از آن را معجزه میدانند. تصویر بافت های سوختهٔ بدن او بخش پررنگی از ذهن و خاطرات کودکی من را اشغال کرد . وقتی شروع به ساخت مجسمه کردم متوجه شدم ناخواسته در حال بازسازی بافت های مشابه هستم، انگار که برای من ، زخم و سوختگی نمادی شده بود از سختی ها و ایستادگی در برابر آنها .
آتش را مقدس می شمارم هرچند ترسناک و درد آور. باور دارم فردی که از آتش بگذرد ، گناهانش را وامی نهد و دوباره زاده میشود . آثارم شاید سوختن و رستگاری را بازنمایی کند ، آنچنان که در این سال ها از سر می گذرانیم .