;
پرنده در ادب و عرفان و اساطیر ایران جایگاه والایی دارد. گویی از میان جانداران دیگری که این حیاط خاکی را با ما سهیم هستند، تنها این گروه رشک آدمیزادگانند. شاید آن شوق پرواز تا لایتناهی است که انسان تنگجامه، بیحوصله در قفس خاکی و آتش گرفته از اشتیاق را به حسرت حال پرندگان میکشاند. کمتر گروهی میتوان یافت که چون پرندگان شکل و حیات و معنای عرفانی و سرگذشتهای اساطیری یافتهباشند. در قلمرو عرفان، پرنده رهرو است، مرید است، مراد است، مقصد و مقصود است. پرنده انسان است، انسان کامل، عنقاست، سیمرغ است و سیمرغ حقیقت کامله جهان و کاملترین وجود بشری است. پرنده به برکت بالهای خویش و انسان به یاری بالهای اندیشه، مرزهای مجازی حقیقت را درهم می شکنند و پهنههای فراسوی حقیقت را در مینوردند و این به تعبیری دیگر قلمرو سورئالیسم است. سیاره ما روز به روز کوچکتر و غمها و سرگشتگیهای ما روزبهروز بیشتر میشود و مصائب و دردهای جهانی به خانههای ما هم سرایت کردهاست. انسان لابهلای چرخدندههای آلودگی و حرص و فساد و دشمنخویی فشرده میشود و از جان شریف آدمیت فاصله میگیرد. آفرین به تاها و آفرین به پرندگان تاها که در اندیشه پرواز تا اعتلاء را به یاد ما میآورند و ما را به سفر به سوی سیمرغ دعوت میکنند.
دکتر صفاءالدین جهانبانی