;
نصرت الله مسلمیان سالهاست که در حال نقد موقعیت زنان بوسیله فرمی منحصر بفرد و موجز است. حال بر چه حساب این آثار او را که به اجبار پرتره می نامم زیرا به نظرم کارکردی بیش از یک پرتره را دارند
کم نظیر میدانم :
اول - گسترش فرمی که غالبا کارکترهای یکسانی دارد و در عین حال این کارکترهای مشابه در هر اثر کارکردی
متفاوت را به نمایش می گذارند. دوم - ایجاد تمایزی مثال زدنی مخاطبینی که مواجهه ای عمیقی در برابر آثار او دارند به راحتی این تمایزها
را درک می کنند.
سوم - نقد و آشکار کردن موقعیت موجود بدون آنکه از شمایل های مرسوم سود ببرد. چهارم غزل سرایی برای معشوق غزلهایی که بازتابهای اجتماعی زیستی ،فرهنگی تاریخی و انضمامی را
در بر می گیرند. پنجم - نفی کمال گرایی در ستودن معشوق، گویا او به زنی در همین حوالی اشاره می کند. زیرا که زیبایی
ضعف ، استحاله و سانسور را همزمان در آثارش می توان دید
. ششم - لایه های متعدد و ساحتهای در هم تنیده و رسوب کرده آشکارا شکافی هستی شناسانه را به رخ
می کشند .
هفتم او عاشقی شوریده را میماند که با واقعیتی شگرف مواجه میشود و هر بار برای باز تولید شهودش
غیر عرفانی) تمام سعی خود را در جهت تسخیر و بیان آن میگمارد اما گویا خود را شکست خورده در بیان
این موقعیت می یابد و مجددا شروع به مشاهده بیانگری و تلاشی دیگر می کند.
با کنار هم قرار دادن این آثار معنای گسترش نقد تمایز فرم تغزل وضعیتی پارادکسیکال و موقعیتی
انضمامی را به راحتی می توان مشاهده کرد.
در آخر می توانم بگویم مسلمیان خود را در موقعیت خطیری قرار می دهد که از طرفی امکان سقوط در ورطه
تکرار را دارد و از طرف دیگر امکان در افتادن به دام تغزلی محص و این اصرار سالیان بجز هوشمندی و
چیرگی او بر رسانه نقاشی و وضعیت موجود بمانند بازی با آتش می ماند.