;
من فکر میکنم «صوت» دو ویژگی شگفتانگیز دارد؛ اول گذر از آنچه جسمیت دارد، مانند در و دیوار و ...؛ به بیان دیگر عبور کردن به مثابه روح!
دوم، ویژگی عبورپذیری از یکدیگر.
سازها در زمانی مشخص همگی با هم صدایی را تولید میکنند. صدای هر ساز، از اجسام و از یکدیگر عبور میکند و در نهایت ما صدای جدیدی را میشنویم که حاصل نواختهشدن تمامی سازهاست. به عبارتی، نُتهای اجرا شده از تَنِ یکدیگر عبور میکنند و به گوش ما میرسند.
درست لحظهای که صدا ساز را رها میکند نُتها تا مقصد، در زمان سرگردانند.
اسبهای این مجموعه نیز به مانند صدایی که هنوز مقصد خود را نیافته، سرگردانند؛ سرگردانیای که ناشی از اتفاقی مهیب است.
در این مجموعه، همانند دورۀ بارُک که گویی نقاش، پردهای از نمایشی ثابتشده در صحنه را به تصویر میکشید، تلاش داشتهام به تمامی فرمها در ترکیببندی دقت کنم؛ مانند کسی که برای نوشتن سمفونی با دقت به همۀ نُتها فکر میکند. هیچ فرمی دستکاری نشده است و هر آنچه میبینید حاصل همین دگردیسی شبه آواییست.
علیرضا جهرمی