;
سیزده بار طراحی
طراحی از جهان و ذهن و وجود گذر کردن است و یگانگی بخشیدن به جادویی که در پنهان نشسته است. شیپورزن به جادوی شگرفی که میداند ناپیدا را پیدایی میبخشد. چیزی میسازد بینام، ناآشنا که رمز و گوهرِ وجود، دِل تپندهی اوست. نغمهی جان بخش شیپورزن جانِ خط و تیره روشن را به هم دوخته است. سیزده بشارت دهنده بر دیوار، هر یک نغمهای ساز کردهاند: تا بشنوی، تا ببینی، تا بدانی. سیزده شیپورزن گوش تا گوش به انتظار نشستهاند. سیزده بار شیپور نواخته شد، تا بشنوی تا ببینی تا بدانی.