;
تلخون، دلبر، دلخون
سه منظر از تصویر ایرانی
پرتره پنجره ایست به درون انسانها و هرآنچه که این لایههای زیرین را آشکارتر می کند؛ پنجره ای به درون یک شخص یک نسل، یک ملت و یا به درون انسان، چنان که انسان است. گاه ارجاعی است وابسته به شباهت ظاهری به 《من》 یا 《تو》یی که روبروی نقاش نشسته است؛ و گاه هم ارجاع و نشانی پیچیده تر به چیز و کسی که اسم ندارد؛ به خلقیات و عادات؛ به درونیات و احوال؛ به فکرها، نگرانیها و دشواریها و امیال و خواستها و شورها و بسیاری دیگر.
مجموعه پرترههای پیش رو از چند نسل نقاشان ایرانی، در کنار تمامی تفاوتها و خصایص، بازتابی از سپهر فرهنگی حاکم بر ایران، تخیل جمعی، امیدها، خواستها و ارادههاست. تصاویر هریک رویکرد بازنمودی از تصور و تخیل ایرانی با همه تالماتش است. در این میان سه رویکرد مشترک در برابر فضای فرهنگی و ذهنی هنرمندان بازجسته و دستهبندی شده است:
آنجا که زیادت تلخی روزگار، بن بستها و ناامیدیها چنان راه را بر ذهن و تخیل بسته که جز تصویری تخریبشده، سیاه و زوال یافته را نمایش میدهد، تلخون نام گرفته است.
آنجا که از پس تمام دشواری و تالم، هنرمند کورسویی برای یافتن یا ساختن زیبایی، یا بیان زیباییشناختی نو جسته، دلبر نام یافته است.
و آنجا که در گمگشتگیها و سردرگمیها، نوید جستجو و تلاشی برای ساختهشدن امید و تصویری نو و بازسازی تخیل به چشم میخورد خون دل، خرج ساختن تصویر دیگری شده، دلخون خوانده شده است.