;
مسیح کوچک زردتر میشود و ناگهان در میان قهوهای ها می درخشد، کاسه ایی پراز سایه میشود و برگی خشک با نوری اندک جان میگیرد.
آیا این همان لیوان است که میشود آبی در آن خورد؟ یا چرا این کاسه عبوس تر از آن است که بتوان میوهای در آن چید؟ هرچه هست این تغییرات، امیال کوچک و ناشناخته ایی می سازد، دعوتی به نشستن و شناختن می کند و زمان نقاشی و ترکیب رنگها کم کم شروع می شود.
نقاشی همیشه عقبتر از مشاهده هست و من سعی می کنم این همزیستی غریب بین نور و زمان، رنگ و جهان اشیا را نقاشی کنم. آنچه در این نقاشی ها و نمایش هست دعوتی است به دیدن دوباره با سرعتی کندتر از معمول.
اکرم محمودی 1403