;
بیانیه :
پیش چشمهای نگران خاک و آشفتگی افکار آسمان به میانجی حس و بوی زایندگی، نقش و نگاری شگل گرفته است نالان و گریان که در سرما و گرما زیر فشار آمال و آرزوها، یک شهر را به تصویر میکشد.
شهری پر از قصه های شنیده نشده و انسانهایی حیران از بادی که می وزد بر روزگارشان.
این شهر و ساکنان آن به خیال، زندگی را زیر سپیدارهای کنار زاینده رود خوش مینگارند و فراموش کرده اند دیگر صدای آب نمیآید و رود خوابیده است به مثابه بی خردی جمعی فراموشکار.
در این همنشینی شاهد رویارویی طبیعت و ذهن خلاق یکی از ساکنین این شهر هستیم و دوباره تجربه های زیسته ی زندگی خود را روی بوم به یاد میآوریم.
(نوشته کیانامیردامادی)