;
یک بخش جدانشدنی سفرهای جادهای در ایران، بیتردید مواجهه با بیلبوردها است. من نیز به عنوان مسافر همواره در سفرهایم با بیلبوردهایی که درواقع تابلوهای تبلیغاتی بزرگ اندازه هستند روبرو بودهام؛ اما آن چیز که توجه من را به خود جلب کرد، نه تبلیغات این تابلوها بلکه فضایی رو به زوال بود که پس از ماهها و سالها رهاشدن در کنارههای جادهها خودنمایی میکرد. تابلوهایی زنگزده، مندرس، تهی، سفید و گاه سیاه، همه اینها برایم نمایش یک هیچ بزرگ بود. فقدان تصاویر تبلیغاتی و خالیشدن این مجسمههای فلزی از همۀ کاربردهایشان، گویی نشان از فروپاشی تمام کارکردهای اقتصادیشان داشت. من با ابزاری مواجه بودم که دیگر با کاربرد اصلیاش، یعنی خدمت به فرادستان همسو نبود، بلکه اکنون همچون ناسازههایی بر چشمانداز طبیعت و زیست ما عریان شدهاند.