;
این نمایش با همکاری گالری موتورخونه شیراز برگزار می شود.
بودایستیک بودگی یک نبودن
با امید یافتن سرزمینی آرام و آگاه از میان دریا عبور کرده و قومی تازه یافتم قبیله ای از جنس چوب لبخندشان سحر بود و بویشان جادو در ابتدای مواجهه با چنین تیره ی حیرت انگیزی چیزی جز احساس
تعلق نمی خواستم؛ اما زمان روی دیگری را برایم نمایان ساخت.
قبیله ی چوبین دلبندم آرام آرام در روزمرگی غرق شد و توان نگریستن را از دست داد. از آینده و گذشته دو غول ساخت و خود را در چنگالش اسیر کرد پاک فراموش کرد که این محبس از جنس آب است و او از جنس چوب آن قدر در بند ماند که نم گرفته و تاب برداشت تغییر هویتش را محو کرد و دیگر نه
خود و نه قبیله را به یاد نیاورد.
نتوانستم دست روی دست بگذارم؛ حتی با وجود اینکه میدانم از پی هیچ دویدن هیچ ندیدن دارد.
پس فراخواندمشان
و فرا میخوانمتان
به دیدن
به انتظار برای مواجهه با خویشتن
به باورداشتن باور؛ حتی اگر باوری نباشد.
به ساختن خود برای ساختن یگانه زمان
و به بودگی نبودن هیچ.
(شیدا بردبار)