;
شقایق احمدیان زندگی را از دریچه ای بازیگوشانه و هیجان انگیز به تصویر می کشد. حس و درک شخصی او از خود و جهان پیرامونش با فوریت و قرابت خاصی و در عین حال با صداقت به نقاشی هایش منتقل میشوند. لایه های متفاوت و تجربه زیسته برون گرایانه او، در ساخت و ساز رنگ ها و فرم ها به نمایش درمی آیند. هنرمند با گذشته و حال درگیر می شود و در عین حال آینده احتمالی را هم پیشنهاد میدهد. بین مجسمه ها و نقاشی ها، در میان دو و سه بعد، تعاملی بنیانی وجود دارد، چنان که به نظر می رسد شخصیت های پویا و همیشه در حرکت از بوم ها بیرون پریده اند. هنرمند زندگی را در آغوش می گیرد، ترس های خود را نادیده می گیرد و از محدودیت های زندگی به عنوان یک هنرمند در سرزمین خود فاصله گرفته و فراتر می رود.
برای سومین نمایشگاه انفرادی خود هنرمند می نویسد:
اول نقش هایم سفید و سیاه بودند.بعد فهمیدم که از پس زل زدن به تاریکی میشود نور را بازآورد. حتی تاریکی هم نیاز به نور دارد. درخت اژدها هم در فضای تاریک رشد میکند.بعد از آن، آب به تن های تشنه خورد و پرنده بر شانه دختران نشست. درگوشه ای کودکی زار زد و در گوشه دیگر دختری ساز زد. خانه ای که سیاه اش کردم کاخی که سبزش کردم . سرخ داغ روزهایی که دیدیم. سرخ جذاب شرق.جرات داشته باش و هجرت کن. جرات داشته باش و باقی بمان.
برای خواهرم برای خواهرانم، نقش هایم را رنگین کمانی میکنم و زیر لب میخوانم نور را در پستوی خانه نهان باید کرد.*
برگرفته از شعر در این بن بست احمد شاملو