;
ققنوس پرنده اساطیری در فرهنگ پارسی است که با نامهای دیگری همچون فونیکس اسطورهای جهانی نیز شناخته میشود. او در ذات خود مستقل و خودزاست؛ یکه و تنها از آتشی که خود میافروزد، خاکستر میشود و بازتولدی شورانگیز مییابد و در این فرآیند سوختن و باز برآمدن به نوعی والایی میرسد.
تصاویر من وجه زنانه این اسطوره رو کشف میکنند؛ زنانی نمادین در جهانی ایدهآل که دگربار زایش مییابند، با طبیعت سبز و همراه میشوند و همراستا با شکافهای ارغوانی نور در بر آمدن آفتاب از شرق حیاتی اسطورهای مییابند در مسیر نیل به والایی.
در این آثار زن نمادین از اسطوره سیمرغ نیز الهام میگیرد که هویتش را مرهون مرغان دیگر بود و عزم رسیدن به قله یگانگی داشت، رنج سفر را پیمود، به اوج قله رسید و درنهایت والایش را در خویشتن یافت. آیا اسطورهها میتوانند الهامبخش زن معاصر باشند؟