;
نه بیانی برای حظ بصر است و نه نگاهی به وقایع تکان دهنده، تنها تلاشی است برای بازنمایی آنچه که هست وبه نگاه عادت پذیرفته شده، نگاتیوهایی که نمادی از پروسه ای نیمه کاره و رها شده اند و نه شوک عکس های فجایع جنگ یا انقلابات را به مخاطب القا می کنند و نه شوق دیدن منظره های طبیعت یا شاهکارهای معماری را. در این تصاویر شاکله ی کلی اغلب زیستگاه های شهری، نکوهش شده و فی ذاته هیچ گونه و منفی روایت شده است.
دراین نگاه سعی شده تصاویر از منظر اماکن کمتر زیسته شده، در قالب لامکان هایی متروکه،که نمایندگانی از آینده ی شهرسازیست ثبت گردند. روند بازدید این مجموعه تجربه ی تلاشی زمانمند وکم ثمر برای مثبت اندیشیست که بواسطه ی یک ترجمه گر بصری برای مخاطب از حالت نیمه انتزاعی به جهان ادراک پای می گذارد . تعیین چگونه دیدن آنچه خود برساخته ام یا ترجمانی بالطبع نادرست که حقیقت پیرامون را نادرست و تنها آنچه درقاب ارایه شده است را صحیح می نماید. حکایت اندیشه ی نادرست سازشگر که گر چه با تلاشی آمیخته با کمی خودآگاهی، نادرستیرا درمیابد اما با خودفریبی و فراموشی سعی می کند آنرا جدا شده، پسندیده و سنجیده تفسیر کند یا دست کم به ناچار بپذیرد. درحالی که سازه های پیش رو تنها درمجاز شرح واقع می کنند و آن هم در نهایت حس بودن ونه چگونه بودن را تداعی می کنند. تلاشی برای دیدن هیچ یا آنچه واقع شده است، تکرار ملال آورمنظره ها گواه دیدگاه من است.
استفاده از دوربین قدیمی آنالوگ قطع بزرگ و فرآیند زمان بر و دشواری عکاسی با فیلم و واکنش های شیمیایی کارماده (ظهور و ثبوت و... ) با هدف منفی نگری و ثبت با روشی کهنه، زمانبر و پر هزینه برای یک بازنمایی ساده بوده است که به طور استعاری روندی مشابه پروسه ساخت و ساز دارد.
در پی نگاهی آرمانی و ایده آل گرایانه می توان گفت هویت و غنای معماری شهری کنونی در میانه ی خاوران گویی زندگی موقت و سرسری را پیشنهاد می کند و تجربه عمیق زیستن و زیستن پر عیار را ازشهروندان ربوده است و گویی همگان با عادتواره ای در نوع اندیشه و نگاه به آن تن داده اند. حال آنکه بخشی از هویتشان را از همین شهر وامدارند.