;
سوگند به بیچارگی درخت بادام تلخ.
سوگند به پایداریاش.
سوگند به آخرین شاخهی هنوز سبزش؛ به پیچ و تابش؛ به خودنمایی ملتمسانهاش.
سوگند به روزی که زاده شد برای بودن در قحطی.
سوگند به اولین نفرین اندوهبار دهان زهرآلود.
سوگند به اولین شکوفههای باغ که از آن تن زمخت و تنهای اوست.
و
سوگند به ثمرهی عمری که خوب میسوزد.