;
سالهاست که در انتهای زمستان از آنچه بر مردمان گذشته آه میکشیم و به امید بهاری دیگر باز هم گرد اندوه از سر و روی خود و خانه میروبیم، ولی افسوس . . .
البته که نباید فراموش کرد آنچه را که هوشنگ گلشیری به شیوایی بیان کرده: «اما حالا فکر میکنم که شاید حق با بهار بود، با همان ساقههای لخت. بر این پهنهی خاک چیزی هست که به رغم ما ادامه میدهد، نفس بودن به راستی موکول به بودن ما نیست و این خوب است. خوب است که جلوهی بودن را به غم و شادی ما نبستهاند. خوب است که غم ما، با استناد و به قول شاعر «اگر غم را چو آتش دود بودی» دودی ندارد تا جهان جاودانه تاریک بماند.»
هوشنگ گلشیری - آینههای دردار