;
مجموعهی «ایستاده روی شعرِ نور» حاصل یک دورهی هفت ساله از نقاشی کردن منسجم سام نجاتی است؛ جوهرهی هویتیِ این آثار بر پایهی رویکردی شاعرانه به نور است.
نخستین آثار این دورهی هفت ساله که در فیلادلفیا و ملهم از نور آن منطقهی خاص جغرافیایی نقاشی شدهاند، شکلگرفته از ضرب قلمهای شدید و آزاد بودهاند و رفته رفته، با بازگشت نقاش به ایران و سکنی گزیدن در گیلان بدل به فضای تخت و مهآلود ایربِراشی شده است؛ این تغییر(که مثال بارزی از تکنیک به مثابه کانسپت است) شاید از مهمترین نقاط قابل تأمل در آثار نجاتی است.
تمرکز نجاتی در آثارش بر برانگیخته کردن جوهر حضور است؛ او لحظات روزمرهی زندگی را به مثابه نوعی ابزارِ انتقال به کار میگیرد، ابزاری که اتمسفری قدسی را به تصویر میکشد و خود در عین حال نشانگر روح انسانی است.
با نگاهی ژرفتر به این نقاشیها،به نگر میرسد هدف برکشیدن عصارهی حیات، به درخشش واداشتن اجزای معنوی آن و در نهایت گونهای تاثیرگذاری بر بنمایههای جاودانگی و ماندگاری است.
نقاش در تلاش است تا لحظهای ساکن خلق کند؛ ایستاده مابین زمان و بیزمانی — و میکوشد ایماژهایی را به ساحت نقاشی درآورد که بتوانند خود را به تمامی بر بستر زمان گسترده کنند؛ ایماژهایی که حتی پس از چشم برداشتن از تابلو، در پسزمینهی ذهن مخاطب باقی میمانند.
نیما زاغیان
زمستان 1403