;
پارههای واقعیت: جهانهای کولاژ شدهی حمیدرضا آزاد
بهرنگ صمدزادگان
نقاشیهای کولاژوار حمیدرضا آزاد از دل فروپاشی میجوشند؛کنشی آگاهانه برای فروپاشی تصویر، روایت و ساختار، بهمنظور رسیدن به چیزی تازه، ناپایدار، و پویا. آثار او صرفاً ترکیببندی نیستند، بلکه جستارهای بصریاند. از طریق بریدن، لایهگذاری، پنهانسازی و آشکارسازی، آزاد به واسازی (deconstruction) روی میآورد. روشی که ریشه در اندیشهی پسامدرن و نظریهپردازانی چون ژاک دریدا دارد. با این حال، برخلاف انتزاع نظری، آثار آزاد حسی، ملموس و بیواسطهاند و تأثیرشان در سطح ماده، بهاندازهی عمق مفهومیشان احساس میشود.
آزاد تنها فرم را واسازی نمیکند، بلکه کلیت تصورِ وحدتیافته از معنا را به چالش میکشد. او نوعی باستانشناسی بصری را به کار میگیرد و لایهلایه معنا، خاطره و ارجاعات فرهنگی را میکاود. قطعات بریدهشدهاش، هرچند از عناصر آشنا تشکیل شدهاند، در ترکیبی ناآشنا ظاهر میشوند. این ترکیبهای تکهتکه، بیننده را وادار به بازنگری میکنند، به بازسازی، به زیستن در ابهام. چنین رویکردی انعکاسیست از وضعیت امروز ما؛ جایی که هویت—چه فردی و چه جمعی—دیگر یگانه و پایدار نیست، بلکه سیال، چندپاره و اغلب متناقض است.
در آثار آزاد، پیکرهای انسانی، حیوانات، نمادهای اسطورهای، قطعات معماری و مناظر سوررئال در هم آمیختهاند. انرژی بیقرار اما هدایتشدهای در ترکیببندیها وجود دارد، تنشی میان هرجومرج و نظم. آزاد چنین القا میکند که در فروپاشی فرم، امکان تخیل فرمهای تازه پدیدار میشود. تصاویرش همواره در آستانهی انحلالاند، و با اینحال اغلب همچنان از طریق ریتم، تکرار یا رشتهای ناپیدا از روایت پابرجا میمانند.
این چرخهی واسازی و بازسازی، هستهی روش هنری آزاد را تشکیل میدهد. او روشهای مرسوم تصویرسازی را مختل میکند، با سطح اثر همانطور رفتار میکند که با خود معنا: برش میدهد، میخراشد، میپوشاند و آشکار میکند. اما از دل این تکهتکه شدن، ساختاری نو پدید میآید. بازسازی، نه بازگشت به کلیتی پیشین، بلکه کشف روابط جدید میان اجزا و امکانهای تازه برای دریافت معناست.
آزاد در عین حال رویکردی سوررئالیستی دارد؛ او از تصادف، ژستهای غیرعقلانی و تداعیهای آزاد بهره میگیرد. اما برخلاف سوررئالیستهای کلاسیک که از واقعیت به رویا پناه میبردند، آزاد با پایبندی به اکنون، از ابزار سوررئال برای آشکارسازی تناقضهای واقعیت بهره میبرد. آثارش بازنمایی خیال نیستند، بلکه واقعیتی کولاژ شده متأثر از ذهن، رسانه، حافظه و امرشخصی هستند.
مادهمحوری در آثار او نقش مهمی ایفا میکند. مقوا، رنگ، کاغذ همگی حامل نشانههایی از لمس، از مداخلهی فیزیکیاند. آثار او رد خشونت را بر سطح خود حمل میکنند، اما این خشونت ویرانگر نیست؛ آنگونه است که از طریق آن امکان زایش فراهم میشود. در این چرخهی مداوم و پرتنش واسازی و دوبارهسازی، آزاد نهفقط فرمهایی زیباشناختی، بلکه امکانهایی معنایی را کشف میکند.
در روزگاری که فرهنگ جهانی به انفجار ارجاعات و ترکیب سنتها و رسانهها دچار است، کار هنرمند نه خلق چیزی از هیچ، بلکه آفرینش دوبارهی آنچیزیست که پیشتر وجود داشته، اما از منظری تازه. آثار آزاد نیز چنیناند. کولاژهای او پُر از ضرورت و دقتاند، آگاه از زمینههای تاریخی، و در عین حال گشوده به تنوع فرهنگی و گفتمان معاصر.
نقاشیهای حمیدرضا آزاد سرزمینهاییاند برای امکان. آنها معنا را از پیش نمیسازند؛ بلکه فضا میگشایند—برای خیال، برای حافظه، برای دگرگونی. آنگونه که تکهها در کنار هم قرار میگیرند، ما نیز دعوت میشویم به حضور؛ نه صرفاً به عنوان بیننده، بلکه به عنوان همآفرینندهی معنا. در زمانی که تکهتکه شدن نشانهای از بحران است، آثار آزاد یادآور میشوند که بازسازی، هرچند ناتمام و پرزحمت، کنشیست امیدبخش.