;
روز شروع شد. نه با طلوع، با یک صدا. نه صدا، لرزش. دست رفت، گرفت، گذاشت، چیزها جابهجا شدند، مثل هر روز، اما نه دقیقاً. همهچیز آشنا بود. ولی زیر پوستش، چیزی میجوشید. نه تصمیم، نه تصادف — حرکت. برگشت. نه از راه، از خودش. کَند، چرخید، کمی عمیقتر، کمی کجتر. کاری کرد. نه شگفت، نه معمول. واقعی. درست همانجا. جایی بین «اتفاق» و «انتخاب».
محمد جواد خدابنده، در «شرّید» مجموعهای با چاپ سیلک خلق کرده که «اتفاق» و «انتخاب» را به روایتی کانکریت بازنمایی کرده است.