;
در این مسیر هیچ نقشهای پیش رو نبود. واژه ها خطوط و رنگها بی آنکه به مسیر از پیش تعیین شده ای دل ببندند بر بستر کاغذ و بوم جاری شدند؛ همچون رودخانه ای که راهش را از دل پستی و بلندی های زمین می یابد.
این مجموعه تلاشیست برای ثبت جریان ناپیدای جان آن لحظه های درونی که واژه در سطر نمی گنجد و نقش مرز نمی شناسد. الهام از نقشههای توپوگرافی در دل این آثار، استعاره ای ست از فراز و فرودهای درون انسان؛ جغرافیای احوال سیر سلوک و حضور بی نقشه ی ما در جهان.
رنگ نارنجی به مثابه ی نیروی جاری در هستی، ردی ست از انرژی و حیات؛ آنچه در خطوط میدود، در واژه می پیچد و در نگاه مخاطب به تپش می افتد.
نقشه ای در کار نبود دعوتی ست به تماشای بی نقشه بودن رها شدن در خطوطی که از دل برمی آید و بی واسطه به جان مینشیند. کند.