;
مسئله بر سر ناپدید شدن [انسان] است نه انقراض و انهدام* مجموعه حاضر حاصل دلمشغولی و دغدغههای من در این سالهاست؛ چشماندازهایی که هر روز با آنها مواجه هستم. گاه با دقت در آنها تامل میکنم و گاه از شدت هولناکیشان به ناچار میگریزم: احساس تعلقی عمیقا ناپایدار. گویا این تزلزلِ همیشگی، هویت رابطهای است که با این سکونتگاه پدید آمده است. عناصر طبیعی گاهی در پسزمینه نقاشیها حضور دارند، اما در فاصلهای نزدیکتر، مصنوعات مصرفی، برج، آهن و سیمان در جدالی مستمر کمتر مجال توجه به چیزهای دیگر را میدهند. از این روی حضور انسانی هم، ابتدا به جسم صرف و سپس به شئ تقلیل مییابد. و در این زوال، آسمان و خاک و درخت، که وارثان اصلی مکان هستند در تقلایی نابرابر، زیست خود را مطالبه می کنند. مجموعه حاضر در برگیرنده تضادی از زندگی و مرگ، حضور و غیاب، حرکت و سکون است که در مرز باریکی به موازات هم حرکت میکنند و گویی در این همزیستی نامسالمتآمیز، بقای یکی حیات دیگری را تهدید میکند.
ندا صادقنیا
- ژان بودریار در چرا همه چیز تاکنون ناپدید نشده؟