;
انهدام طاقچه های آب و نور
تعلیق زندگی گویا حوالت جغرافیایی ماست موقعیت میان ماندن و منجمد شدن ، از روی طنز است که یکی از گرم ترین مکانهای زمین در سرزمین ماست و ما منجمد روزمرگی و زیستنی پلاستیکی و سرد و بی روح هستیم . اضطراب بار هستی و جنگهای بی پایان عاقلان حریص ما را در وضعیتی قرار داده است که گویا حسد جهانی علیه این تمدن شکل گرفته هنرو تمدن ما در سرزمینهای بیابانی خود به زیست بشر رنگ داده و این توان مهرورزی گویا بر مذاق جهان جنگ سالار خوش نمی آید و رویای سلطه و درد آفرینی را در سر می پرورانند.
وضعیت موجود در تقابل و واکنش هنرمندان آنچنان شده که در مجموعه هنرمند جوان اسد باده جانی میبینیم. گل و مرغ هایی پلاستیکی و فاقد روح عشق یا عشقهایی موقت و رمانتیک در چرخشی مادی و ماشینی اشارتی بینامتنی به هنر سنتی می زند. اشارتی دال بر فقدان طبیعت و زندگی استفاده از حجم های واقع نما با لحنی دیجیتایز شده تصویر را به خدمت بیان مفهومی قرار داده و از زیبایی مادی به زیبایی معنوی عقل اعتلا یافته
باده جانی سوژه ای همگانی و متداول را به ساحتی عقلی میبرد و سعی در ترجمه انتقادی وضعیت اجتماعی ما دارد. لحن هنر انتقادی با آیکونهایی سنتی و ساختی بدیع باعث شکل گیری مجموعه ای قابل بحث شده، استفاده از سه بعد نمایی معمارانه خود اشارت به هنرمندان پر فروش امروزه داشته و اشارتی اگزوتیک را نمایش میدهد اما فن و ایده ی باده جانی خود امری بحث بر انگیز است. باده جانی عناصر مکانیکی را تکریم کرده و هنر امروز را در سلطه تکنولوژی قرار میدهد.
هنرمند نوید دورانی دیگری میدهد و گسترش سوژه درونی انسان به ساختار ابژه های تکنولوژیکی و مخلوط انسان - ماشین به عبارتی احساسات انسانی در سایه تعلق عقل ابزاری محو گردیده و اعتلای انسان در تارک اهداف تمدن قرار ندارد. این چنین است که هیچ متن مقدسی با این گل و مرغ آراسته نمیشود و در طاقچه خانه ای بر آب و نور قرار نمی گیرد.
۰۰۴/۷/۱
جاوید رمضانی